- غلق
- قفل یا کلون در، در بزرگ
معنی غلق - جستجوی لغت در جدول جو
- غلق
- کلام مشکل و مبهم، مغلق، شخص بدخو و خشمگین
- غلق
- کلانسال مرد، سرخ فام پارسی تازی گشته کلون کلون شده پارسی تازی گشته کلون کلیدان فلج فلجم تاج تاک (تاک طاق تازی گشته) بد خوی پرخاشگر مرد، دشوار پیچیده سر بسته سخن چوبی که بدان در را بندند کلیدان کلون، جمع اغلاق. سخن دشوار و مشکل. بستن در در بستن، بستگی در
- غلق ((غَ لِ))
- سخن دشوار و مشکل
- غلق ((غَ لَ))
- کلون، چوبی که بدان در را بندند
- غلق
- بستن در
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پا زهر از گیاهان
پا زهر از گیاهان
ترکی سردار، نام یکی از شاهان ترک
دشوار، مبهم، بسته شده
پیچیده دشوار، بسته فراز کرده اسکندان بسته شده (در و مانند آن)، دشوار سخت مشکل: (عبارت مغلق)
ترکی تیر پیکان دار تیرپیکان دار
غلت، نادرست
در بگشادن، واگشادن در
پارسی تازی گشته دله گربه بیابانی از جانوران گول جامه پشمینه سوفیان، لغزانیدن نوعی پشمینه که درویشان پوشند جامه مرقع صوفیان. گربه صحرایی دله
چیره زبان تیز زبان ذلیق. آسه راه چیره زبان تیز زبان، تیزی، زبان گویا تیز شدن: زبان سر نیزه، افکندن: سرگین، سست شدن
آفرینش، مردم، نو آوری
لغزیدن، خزیدن
غیاث این واژه را جلق آورده و آن را تازی نمی داند زلغ چل زنی سر تراشیدن، خنده دندان نمای -1 ارضا کردن غریزه جنسی بوسایلغیر طبیعی، عملی که بوسیه آن بطور غیر طبیعی ارضا غریزه جنسی واقناع لذات شهوانی میشود. این عمل را ممکنست جوانان توسط دست یا وسایل دیگر در خفا انجام دهند
درخشنده
گلو، حلقوم، مجرای غذا در بیخ دهان
آفریدن، ایجاد و احداث کردن مردمان، مردم خوی، طبع، نهاد، مزاج
زدن، شکافتن اندامی را، تخم سوسمار مار ماهی
حفره ای مخروطی شکل در پشت زبان که بین مری و دهان قرار دارد، گلو، نای
تراشیدن مو
تراشیدن مو
تاریکی، تاریکی اول شب
گران شدن نرخ، گرانی نرخ
خرقه، پوستین، جامۀ درویشی، لباس ژنده و مرقع که درویشان به تن می کنند
جوشیدن، جوشیدن مایع در دیگ
بی آرامی، اضطراب، ترس و لرز
خارج کردن منی با دست، استمنا
تیز، تیز زبان، زبان آور، فصیح