جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غلا

غلا

غلا
گران شدن، نرخ، گرانی، تیر انداختن با همه نیرو پرتاب کردن، دور انداختن با همه نیرو تنگی سختی: در زندگی، گرانی فزونی نرخ ها، خشکسالی، پر تابنده پرتاب کننده گران شدن، نرخ چیزی، تنگی سختی (زندگی) یا قحط و غلا. خشکسالی و گرانی، تنگی سختی (زندگی) یا قحط و غلا. خشکسالی و گرانی
فرهنگ لغت هوشیار

غلا

غلا
قحطی و گرانی نرخ غله و دیگر مأکولات. (ناظم الاطباء). رجوع به غلاء شود: فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 330). و عاقبهالامر در قلعه غلا و قحط و وبا ظاهر گشت. (جامع التواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

بلا

بلا
آزمایش، آزمون، بلیه، اندوه، رنج، گرفتاری، استانک آسیب گزند، آزمون آزمایش، ستم جسک، زرنگ، کار سخت پتیاره ز غم خوردن بتر پتیاره ای نیست زن بیشرم بد کاره، زفت (بخیل) ژکور -1 آزمایش آزمون امتحان، سختی گرفتاری رنج، مصیبت آفت، بدبختی که بدون انتظار و بی سبب بر کسی وارد آید، ظلم و ستم، بسیار زرنگ محیل حیله گر. یا بلا آسمانی. آفت بزرگ ناگهانی. یا بلا جان. -1 آنکه یا آنچه موجب مزاحمت است، معشوق محبوب. یا بلا سیاه. فتنه آشوب، رنج گزند محنت، تعدی جور آزار، تشویش پریشانی. یا بلا بسر کسی آوردن، کسی را گرفتار زحمت کردن، یا خوردن بلا به... اصابت بلا به. . .: (بلات بخورد بجانم)
فرهنگ لغت هوشیار

آلا

آلا
جمع الا، روزی ها جمع الی الی والی نعمتها نیکیها نیکوییها، سرخ نیمرنگ، پشت گلی
فرهنگ لغت هوشیار