موی گردن و پس گردن. موی رخسار و موی زرد ساق و پیشانی. (منتهی الارب) (آنندراج). موهایی ریز که بر گردن و هردو جانب ریش وقفا و ساق زن و مانند آنهاست. (از اقرب الموارد)
موی گردن و پس گردن. موی رخسار و موی زرد ساق و پیشانی. (منتهی الارب) (آنندراج). موهایی ریز که بر گردن و هردو جانب ریش وقفا و ساق زن و مانند آنهاست. (از اقرب الموارد)
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غراره، جوالق، شکیش دم تیز شمشیر خواب کم کسادی بازار
جَوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچِه، بارجامِه، گُوال، گالِه، غَنج، ایزُغُنج، غِرارِه، جِوالِق، شَکیش دم تیز شمشیر خواب کم کسادی بازار
صمغ درخت. (مهذب الاسماء). نوعی از رمث و سلم و طلح و جز آن یا شلم مانندی است شیرین که از گیاه یز و عشر و رمث برآید. مغفر یا مغفر. مغفور. مغفیر. ج، مغافیر. (منتهی الارب). شلم مانندی شیرین و گنده بوی که از درخت عشر و رمث و جز آن برمی آید و آن را می خورند. ج، مغافیر. (ناظم الاطباء). سکرالعشر. (از فهرست مخزن الادویه)
صمغ درخت. (مهذب الاسماء). نوعی از رمث و سلم و طلح و جز آن یا شلم مانندی است شیرین که از گیاه یز و عشر و رمث برآید. مِغفَر یا مُغفُر. مُغفور. مِغفیر. ج، مغافیر. (منتهی الارب). شلم مانندی شیرین و گنده بوی که از درخت عشر و رمث و جز آن برمی آید و آن را می خورند. ج، مغافیر. (ناظم الاطباء). سکرالعشر. (از فهرست مخزن الادویه)
زره خود که زیر قلنسوه پوشند. یا زره پاره که مرد باسلاح وقت جنگ بر روی افکند. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، غفارات، غفائر. (اقرب الموارد) ، سراغوج که زیر مقنعه افکنند تا مقنعه ریم و چرک و روغن نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج). آن رگوی که در زیر دامک اندازند. (مهذب الاسماء). خرقه ای است جزء مقنعه که با آن زن چارقد خود را از روغن نگاه دارد. (از اقرب الموارد) ، هر پوشاکی که آن را بپوشند. (از معجم البلدان) ، پارچه ای که بدان گوشۀ کمان پیچند تا زه بر آن جاری گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). الرقعه التی علی حز القوس یجری علیه الوتر، پوست پاره ای که در سوراخ گوشۀ کمان کنند و سر زه در آن اندازند. رقعۀ کمان. (مهذب الاسماء) ، ابر پاره بر ابر پارۀ دیگر برنشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). السحابه فوق السحابه. (اقرب الموارد). ابر توبرتو. (مهذب الاسماء) ، سر کوه. (منتهی الارب) (آنندراج). رأس الجبل. (اقرب الموارد)
زره خود که زیر قلنسوه پوشند. یا زره پاره که مرد باسلاح وقت جنگ بر روی افکند. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، غفارات، غَفائِر. (اقرب الموارد) ، سراغوج که زیر مقنعه افکنند تا مقنعه ریم و چرک و روغن نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج). آن رگوی که در زیر دامک اندازند. (مهذب الاسماء). خرقه ای است جزء مقنعه که با آن زن چارقد خود را از روغن نگاه دارد. (از اقرب الموارد) ، هر پوشاکی که آن را بپوشند. (از معجم البلدان) ، پارچه ای که بدان گوشۀ کمان پیچند تا زه بر آن جاری گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). الرقعه التی علی حز القوس یجری علیه الوتر، پوست پاره ای که در سوراخ گوشۀ کمان کنند و سر زه در آن اندازند. رقعۀ کمان. (مهذب الاسماء) ، ابر پاره بر ابر پارۀ دیگر برنشسته. (منتهی الارب) (آنندراج). السحابه فوق السحابه. (اقرب الموارد). ابر توبرتو. (مهذب الاسماء) ، سر کوه. (منتهی الارب) (آنندراج). رأس الجبل. (اقرب الموارد)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است. و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است. و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
حکم بن عمرو بن مجدع. او صحابی است. از طرف معاویه عامل خراسان شد و در مرو اقامت کرد. پس از مدتی درباره امری موردعتاب قرار گرفت. معاویه عامل دیگری به خراسان فرستاد و ’حکم’ را حبس و مقید کرد تا در زندان درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 266). رجوع به انساب سمعانی شود قاضی احمد بن محمد. او راست: تاریخ نگارستان مؤلف به سال 959 هجری قمری این کتاب از کتب مشهور و شامل حکایات تاریخی است و به سال 1275 هجری قمری در بمبئی به چاپ رسیده است. (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 965). رجوع به احمد بن محمد شود
حکم بن عمرو بن مجدع. او صحابی است. از طرف معاویه عامل خراسان شد و در مرو اقامت کرد. پس از مدتی درباره امری موردعتاب قرار گرفت. معاویه عامل دیگری به خراسان فرستاد و ’حکم’ را حبس و مقید کرد تا در زندان درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 266). رجوع به انساب سمعانی شود قاضی احمد بن محمد. او راست: تاریخ نگارستان مؤلف به سال 959 هجری قمری این کتاب از کتب مشهور و شامل حکایات تاریخی است و به سال 1275 هجری قمری در بمبئی به چاپ رسیده است. (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 965). رجوع به احمد بن محمد شود