جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غراره، جوالق، شکیش دم تیز شمشیر خواب کم کسادی بازار
فریبنده نوک زینه نوک شمشیر نیزه تیر، تیر نمونه، خواب کوتاه چرت، سرد بازاری، روش، شتاب، اندازه گول خوردن فریب خوردن، فریفتگی غرگی: کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار. (مثنوی) توضیح باین معنی در عربی غر و غره و غرور آمده. مکار خداع بسیار فریبنده: حکایت آن نکات از غدر این غاش غرار... چه رفته بر سبیل اختصار باقی نگذاشت... جوالی بزرگ که از کنف سازند
گول خوردن و فریب خوردن. در عربی به این معنی غَرّ و غِرَّه و غرور آمده است: کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار. مولوی (مثنوی). در بیوع آن کن تو از خواب غرار که رسول آموخت سه روز اختیار. مولوی (مثنوی). گفت در بیعی که ترسی از غرار شرط کن سه روز خود را اختیار. مولوی (مثنوی). چشم چون بندی که صد چشم خمار بند چشم تست اینسو از غرار. مولوی (مثنوی)
جوال. در لهجۀ تبریزیان خرار و خرال و خارال گویند و آن را بر نوعی جوال بزرگ که از کنف سازند اطلاق کنند. این کلمه در عربی به صورت غِراره آمده است: به هر مادحی مال بخشد جوالی به هر زائری زر بخشد غراری. فرخی. جوالی که از موی بز ببافند: شهی که در کرمش کس نیامده ست جهان به کیل در دهد و با غرار زر بخشد. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری). رجوع به غراره شود