- غرگی
- فریفتگی، مغروری خودبینی تکبر
معنی غرگی - جستجوی لغت در جدول جو
- غرگی ((غَ رِّ))
- فریفتگی، تکبر
- غرگی ((غَ رَ))
- فریفتگی، مغروری، خودبینی، تکبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ذره بودن
خلوص
اهل نجف، از مردم نجف
غوره بودن، کال و نارس بودن انگور یا خرما
نادانی، کودنی، ناتوانی مرد در بچه دار شدن، غرچه بودن، برای مثال پذیرفت سامش ز بی بچگی / ز نادانی و ریوی و غرچگی (فردوسی - ۵/۳۴۵)
مقابل شرقی، مربوط به غرب، قرارگرفته در غرب، تهیه شده در غرب، از مردم غرب مثلاً غربی ها آمده بودند به کشورمان
کولی قره چی قرشمال، زن بی شرم بسیار فریاد
نادانی احمقی
جمع غرثان، گرسنگان
جلف و بدکار
مقابل شرقی، مغربی، منسوب به غرب
برانگیختگی، آغالش (تحریص) چسبی، نجفی از مردم نجف منسوب به غری (محلی در کوفه)، (من باب اطلاق جز به کل) نجفی اهل نجف
جمع غریق، فرو شدگان غوته خوردگان تکابیدگان جمع غریق. یا ارث غرقی و مهدوم علیهم. غرق شدگان و مهدوم علیهم از همدیگر ارث می برند در صورتی که ایشان (یا یکی از ایشان) مالی داشته و حق توارث داشته باشند و تقدم مرگ هیچ معلوم نگردد. زحمتی که در نگاهداری از آفت سیل محتمل شوند، دخول: نگاهی می توان کردن از غرقی بتر باشد
مشک پیراسته
چاچباژ (مالیات غله) منسوب به غله، مالیات غله: حالا آنچه بحرز آمده و مردم آنجا قبول دارند واجب غلگی یکساله چهل هزار خروار غله صد منی که به مال دیوان می دهند
نارسیدگی میوه کالی. یا در غورگی مویز کردن، پایمال کردن، محروم کردن
درندگی
موت، هلاکت، مردن، مرگ و میر
نادانی
((غَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به غرب، از مردم شمال آفریقا، مراکشی. در اصطلاح مورخان عهد مغول به خراسان و مازندران و عراق و آذربایجان و موصل و گرجستان و روم شرقی اطلاق می شده
((رِ یا رَ))
فرهنگ فارسی معین
نارسیدگی میوه، کالی
از غورگی مویز بودن: کنایه از ناپخته و بی تجربه ادعای استادی و کار آزمودگی کردن
در غورگی مویز کردن: پایمال کردن، محروم کردن
از غورگی مویز بودن: کنایه از ناپخته و بی تجربه ادعای استادی و کار آزمودگی کردن
در غورگی مویز کردن: پایمال کردن، محروم کردن
West, Western
западный
westlich
західний
zachodni
ocidental
occidental
occidental