جدول جو
جدول جو

معنی غرچی

غرچی((غَ رَ))
کولی، کنایه از زن بی شرم و پرهیاهو
تصویری از غرچی
تصویر غرچی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غرچی

غرچی

غرچی
زن بیشرم بسیارفریاد. بُهصُله. کولی. لوری. لولی. غربال بند. فیج. چینگانه. قره چی
لغت نامه دهخدا

غرچه

غرچه
از مردم غرچستان ناحیه ای در خراسان قدیم، برای مِثال چغانی و چگلی و بلخی ردان / بخاری و از غرچگان موبدان (فردوسی - ۶/۵۳۶)، شه غرچگان بود بر سان شیر / کجا پشت پیل آوریدی به زیر (فردوسی۴/۱۸۱)
غرچه
فرهنگ فارسی عمید

چرچی

چرچی
فروشندۀ دوره گرد و خرده فروش که اشیای خرده ریزه مانند نخ، سوزن، مهره و مانند آن می فروشد، سَقَطی، خُردِه فُروش، پیلِه وَر، پیلَوَر، سَقَط فُروش
چرچی
فرهنگ فارسی عمید