جدول جو
جدول جو

معنی غراشیده - جستجوی لغت در جدول جو

غراشیده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غضبان، غضوب، برای مثال چنان شد غراشیده از کینه اش / که آتش زبانه زد از سینه اش (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۴)
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
فرهنگ فارسی عمید
غراشیده
(غَ دَ)
خراشیده. (برهان قاطع) ، قهرآلود و خشمناک، و به این معنی غرانیده هم به نظر آمده است که به جای شین نون باشد. (برهان قاطع). خشم گرفته. (صحاح الفرس) (فرهنگ اسدی) (اوبهی). خشم آلود و تند. (فرهنگ رشیدی) :
درآمد ز درگاه من آن نگار
غراشیده و رفته زی کارزار.
علی قرط (از صحاح الفرس) (از فرهنگ اسدی).
چنان شد غراشیده از کینه اش
که آتش زبانه زد از سینه اش.
آغاچی (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج).
غرشیده. (فرهنگ رشیدی). آزغده. آزغیده. خشمناک. غضوب
لغت نامه دهخدا
غراشیده
خراشیده، قهر آلود غضب ناک
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
غراشیده
((غَ دِ))
خراشیده، خشمگین
تصویری از غراشیده
تصویر غراشیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
پراکنده، ازهم پاشیده، پریشان شده، برای مثال مجلس پراشیده همه، میوه خراشیده همه / نقل بپاشیده همه، به چاکران کرده یله (شاکر - شاعران بی دیوان - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غراشیدن
تصویر غراشیدن
خشم گرفتن، خشم کردن، غضب کردن، ستیزیدن، خشمگین شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
چوب یا چیز دیگر که آن را تراش داده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
پریشان، آشفته، برای مثال بتا تا جدا گشتم از روی تو / کراشیده و تیره شد کار من (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
خراش داده شده، ریش زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
پریشانپراکنده گشته بشولیده پاشیده، بر باد داده، بیخود گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراشیدن
تصویر غراشیدن
خشم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
آشفته پریشان شده: (بتا، تا جدا گشتم از روی تو کراشیده و تیره شد کار من) (آغاجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراشیده
تصویر پراشیده
((پَ دِ))
پریشان، پراکنده، برباد داده، بی خود گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
((تَ دِ))
هرچیزی که آن را تراش داده باشند مانند، چوب، تخته و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غراشیدن
تصویر غراشیدن
((غَ دَ))
خراشیدن، خشم گرفتن، اندوه خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کراشیده
تصویر کراشیده
((کَ دَ یا دِ))
آشفته و پریشان گردیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
Grating, Scratched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
grinçant, éraflé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
schurend, gekrast
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
귀에 거슬리는 , 긁힌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
ざらざらした , 引っかき傷の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
צורם , שרוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
खुरदुरा , खरोंच
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
mengganggu, tergores
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
เสียงขีดข่วน , ขีดข่วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , поцарапанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
kratzend, zerkratzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
chirriante, arañado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
fastidioso, graffiato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
estridente, arranhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
刺耳的 , 刮伤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
skrzypiący, porysowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , подряпаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
tüyler ürperten, çizilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی