- غب
- بعد از چند روز آمدن، یک روز آمدن و یک روز نیامدن، یک روزدرمیان آمدن، روز در میان، یک در میان، در پزشکی نوعی تب که یک روزدرمیان عارض می شود
معنی غب - جستجوی لغت در جدول جو
- غب
- سرانجام، پایان هر چیزی
- غب
- یک روز در میان، یک روز در میان آمدن تب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خاک نرم، گرد، کنایه از آزردگی
غبار خاستن: بلند شدن گرد، کنایه از به وجود آمدن آزردگی
غبار خاستن: بلند شدن گرد، کنایه از به وجود آمدن آزردگی
بقیۀ شب، تاریکی آخر شب
کودنی، کم هوشی، کم عقلی
غبارآلود، در علم نجوم زمین
آرزو بردن به نیکویی حال کسی، آرزوی نعمت و سعادت دیگران را داشتن بدون آرزو کردن زوال نعمت و سعادت آنان، در فقه و حقوق حفظ مال صغیر توسط قیّم
نادان و کندذهن، کم هوش، کودن
گردانگیز، برانگیزندۀ گرد و غبار
بلند شدن گرد
کنایه از به وجود آمدن آزردگی
کنایه از به وجود آمدن آزردگی
فریب، فریب خوردگی در معامله، زیان، نقصان
شرابی که در شب می نوشیدند، شراب شبانگاهی
آلوده به غبار، آلوده به گرد و خاک، گردآلود
در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی
درخت سنجد، شرابی که از گندم یا ارزن می گرفتند
چوب دستی شبانان که با آن گاو یا خر را می راندند، برای مثال پر دل چون تاول است و تاول هرگز / نرم نگردد مگر به سخت غبازه (منجیک - لغت فرس - غبازه)
غبغب، گوشت زیر زنخ، تکۀ گوشت آویخته زیر گلوی خروس و گاو
ضعیف الرای، سست رای، سست خرد، فریب خورده در معامله، مغبون، ضرر وزیان، برای مثال هر که با سلطان شود او همنشین / بر درش بودن بود عیب و غبین (مولوی)
خدعه کردن و چیره شدن در معامله، فریب دادن کسی در خرید و فروش، زیان در خرید و فروش، ضرر و زیان
غبن فاحش: در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی
غبن کشیدن: متضرر شدن
غبن فاحش: در علم حقوق زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی
غبن کشیدن: متضرر شدن
دریغ آمدن
غبن یسیر
غبن بسیار غبن فاحش
انفت زیان بردن در سودا، زیان، دریغ زیان آوردن بر کسی در بیع و شراء، فریفتن، زیان یافتن در خرید و فروش. یا خیار غبن. آنست که فروشنده خریدار را فریب دهد یا بر عکس و یا دلال آن را بفریبد، زیان ضرر، افسوس دریغ حیف. یا غبن اندک. غبن یسیر. یا غبن فاحش. خسارت صریح و بسیار در خرید جنس به قیمتی که دو شخص ماهر و مطلع از معاملات خسارت زیاده از حد عادت را در آن تایید کنند معامله ای که به تقویم نرسیده باشد غبن الفاحش. یا غبن یسیر. آنچه را فقط یک مقوم آن را تقویم کند غبن الیسیر
می نوشی در شبانگاه شامنوشی
گوشت برجسته که بر زیر زنخ و زیر گلوی مردم فربه پدید آید گوشت پاره فروهشته زیر حنک مردم، طوق گلو
آرزو بردن به نیکویی حال کسی بی آنکه زوال آن از او خواهد، رشک نمودن، نیکویی احوال
دسته دروده، رشک، آزمون فربهی
تاریک شب تاریک
خاکستری خاکستری گونی، تاریکی، تاریک شدن
گرد ناکی گرد آلودگی گرد و تیرگی تیره رنگی
مونث اغبر کبک ماده، زمین، زمین درختناک مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
کینه مانده پس مانده تیره گشتن، در گذشتن، رفتن خاک، ورجاوندی، رفتن گرد آلود، زخم زیرین ماهی روغنی