جدول جو
جدول جو

معنی غبوق

غبوق
شرابی که در شب می نوشیدند، شراب شبانگاهی
تصویری از غبوق
تصویر غبوق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غبوق

غبوق

غبوق
شامنوش می شبانه شرابی که در شبانگاه نوشند مقابل صبوح. شراب شبانگاهی خوردن مقابل صبوح، شراب شبانگاهی نوشانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

غبوق

غبوق
شراب شبانگاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار). ج، غبائق برخلاف قیاس. (اقرب الموارد). آن شراب که شبانگاه خورند. (مهذب الاسماء). شراب شبانگاه و آخر روز. (آنندراج) (غیاث اللغات). آنچه به شب آشامند از آشامیدنی چون شیر و شراب و جز آن. خلاف صبوح، شرب شبانگاه، و آن از مغرب تا گاه نماز خفتن باشد: و فتح اخلاط نیز پیوند آن فتوح و غبوق آن صبوح شد. (جهانگشای جوینی). و در گوش هر عاقل و مدهوش، به صبوح و غبوق آواز نوشانوش. (ترجمه محاسن اصفهان ص 26) ، شتر ماده ای که پس از مغرب دوشیده شود: هذه الناقه غبوقی و غبوقتی، ای اغتبق لبنها. ج، غبائق، لقیته ذاغبوق و ذاصبوح، ای بالغداه و العشی، لایستعملان الا ظرفاً. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

غبوق

غبوق
شراب شبانگاهی خوردن، شراب شبانگاهی خورانیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

غسوق

غسوق
شست ابزار شوی ابزار، آب شست و شو، انجل هرو (گویش کردی مهاباد)، اشنان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار

غروق

غروق
در آب فرو رفتن آب از سر گذشتن زیر آب رفتن و خفه شدن، جذب شدن شیفته گشتن، غوطه وری توام با نابودی. یا غرق چشمه سیماب. مغرور و فریفته دنیا. یا غرق چشمه قیر. فرو رفته در آب، فریفته دنیا، آفتاب فرورفته، شیفتگی، در آب فرو رفته مرده در آب مغروق، در هم آمیخته، استبرق
فرهنگ لغت هوشیار