جدول جو
جدول جو

معنی عرت - جستجوی لغت در جدول جو

عرت
(حَ)
سخت گردیدن نیزه و جنبیدن و لرزیدن. (از اقرب الموارد). درخشیدن، جنبیدن و لرزیدن و درخشیدن برق. (منتهی الارب) ، مالیدن بینی کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عرت
جنبیدن، لرزیدن، درخشیدن، جنیدن نیزه، مالیدن بینی
تصویری از عرت
تصویر عرت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عشرت
تصویر عشرت
(دخترانه)
خوشگذرانی، کامجویی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عفت
تصویر عفت
(دخترانه)
پاکدامنی، پرهیزکاری، پارسایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزت
تصویر عزت
(دخترانه و پسرانه)
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عترت
تصویر عترت
اولاد و احفاد، ذریه، خانواده، عشیرۀ مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرض
تصویر عرض
روی کوه، گردنۀ کوه، میان دریا، جانب، ناحیه، کرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عظت
تصویر عظت
آنچه با آن پند می دهند، کلام واعظ، پند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرب
تصویر عرب
قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا، هر یک از افراد این قوم مثلاً دو نفر عرب آمدند تو، از نژاد عرب مثلاً زن عرب
عرب بائده: قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته اند، عرب منقرضه مانند قوم عاد و ثمود
عرب مستعربه: عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به تدریج جزء طوایف عرب به شمار آمده اند، عدنانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
تنگی، سختی، دشواری، تنگدستی، بی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرض
تصویر عرض
نفس، ذات، جسد، ناموس و آبروی شخص، حسب و نسب که انسان به آن فخر می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرم
تصویر عرم
تند و شدید به ویژه در مورد سیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرق
تصویر عرق
ریشه، اصل و ریشۀ چیزی، رگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرس
تصویر عرس
زفاف
مهمانی و جشن عروسی، عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پیوگانی، طو، بیوگانی، طوی، زلّه
مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
کامرانی، خوش گذرانی، دوستی و آمیزش، مخالطه، صحبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرض
تصویر عرض
متاع، کالا، بیماری و ناخوشی، آنچه برای شخص پیش بیاید، چیزی که دوام و بقا نداشته باشد، مقابل جوهر، در فلسفه آنچه قائم به غیر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدت
تصویر عدت
ساز و برگ جنگ از قبیل خواربار و اسلحه و چیزهای دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرف
تصویر عرف
رسوم و عقاید متداول میان مردم، روش، رسم، عادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرق
تصویر عرق
مایعی که از غده های زیر پوست بدن تراوش می کند و مرکب از آب، نمک، اوره و مواد دیگر است،
خوی، خی، نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش به دست می آید،
هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی گیاهان حاصل شود مثلاً عرق بیدمشک، عرق کاسنی
عرق دوآتشه: عرقی که دو نوبت تقطیر شده باشد
عرق کردن: بیرون آمدن عرق از بدن، خوی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ تَ)
نوک بینی. (منتهی الارب). مابین بینی و لب یا گوشۀ لب بالایین. (منتهی الارب) (آنندراج). عرتمه. رجوع به عرتمه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ تَ)
عرتن. عرتن. (منتهی الارب). گیاهی است که بدان دباغت کننداصل آن عرنتن و عرنتن بوده است و حرف تاء کلمه سه حرکت گرفته و نون آن حذف شده و به حال خود مانده است. (منتهی الارب) (آنندراج). عرتون. (منتهی الارب). درختی است که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد).
- ادیم معرتن، پوست پیراسته به گیاه عرتن که به عرتن دباغت شده باشدو آنرا معرتن گویند و عامل آنرا معرتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ تَ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ تُ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(عُ تَ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عات
تصویر عات
خود بین خود خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عثرت
تصویر عثرت
خطا، گناه، لغزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت
تصویر خرت
سوراخ سوزن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهیست چون نی و نوعی از غله، دارای برگهای دراز ساقه راست و نازک، دانه هایش در روی شاخه کوتاهی بشکل خوشه پهلوی هم و پیوسته بیکدیگر تشکیل میشود و این دانه ها را میتوان مانند گندم آرد کرد و برای پختن نان بکار برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرتن
تصویر عرتن
گزک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترت
تصویر عترت
خویشاوندان و ارقاب و فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرت
تصویر عبرت
پند، پندآموزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرش
تصویر عرش
پهنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرض
تصویر عرض
پهنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرق
تصویر عرق
خوی
فرهنگ واژه فارسی سره