عتره. خویشاوندان و اقارب: ما بر اثر عترت پیغمبر خویشیم اولاد زنا بر اثر رأی و هوی اند. ناصرخسرو. پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش. ناصرخسرو. و فرزندان و عترت او را خوار و حقیر دارند. (تاریخ قم)
سستی، کندی، بازماندگی، ضعف، زمانی که حکومت یا دولتی از میان رفته و هنوز دولت دیگری به جای آن برقرار نشده، مدت و فاصلۀ میان دو واقعه، به ویژه مدت تعطیل مجلس شورا