جدول جو
جدول جو

معنی عر - جستجوی لغت در جدول جو

عر
(حَ)
به بدی انداختن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، آلودن کسی را به بدی. (منتهی الارب) ، رسانیدن کسی را به مکروهی، از بیخ برکندن موی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، باز افکندن زمین را. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) ، حاجتمند شدن. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب) ، نیازمندی نمودن کسی را، گرگین شدن شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) ، اندوهگین کردن کسی را. (منتهی الارب) ، دادن کسی را بی خواست. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سرگین در زمین کسی کردن. (تاج المصادر). سرگین انداختن. (منتهی الارب) ، کسی را غمگین کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر) ، گشن ناک گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عر
(حَ یَ)
گشن ناک گردیدن. (منتهی الارب). عرّ
لغت نامه دهخدا
عر
(عَرر)
جرب، عیب، شر، آنکه زود از شیر گرفته شود. (از اقرب الموارد). کودکی که زود از شیر باز داشته شود یا عام است. (ناظم الاطباء) ، کرکس. (مهذب الاسماء) ، نهیق خر. بانگ خر. رجوع به عرعر و عروعر شود
لغت نامه دهخدا
عر
(عُرر)
گر. عرّ. عرّه. با فتح اول جرب است و بضم اول قروحی است در اعناق ابل و فصلان. (از منتهی الارب) (آنندراج). قرحه هایی در گردن شتر، جرب. (از اقرب الموارد). گری و جرب. (ناظم الاطباء)، بیماریی است که از آن پشم گوسپند و شتر برافتد. (منتهی الارب) (آنندراج). بیماریی است که از آن پشم شتر بریزد. (از اقرب الموارد). در صحاح است که قروحی است مثل قوباء که بر پاهای شتر ظاهر شوند و از آن آب زرد ریزش کند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)، زرق پرنده. (از اقرب الموارد)، زرق پسر، کودک. (از اقرب الموارد)، طفل که زوداز شیر باز داشته شود. (آنندراج)، عرّاالوادی، دو طرف آن را گویند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عر
گری، راز، آک آهوک، شیرزد بچه ای که او را زود از شیر بگیرند پیخال (فضله مرغ)، کودک، گری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرشیا
تصویر عرشیا
(پسرانه)
هم ریشه با عرش عربی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عروج
تصویر عروج
(پسرانه)
بالا رفتن، پیشرفت کردن، ترقی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرفانه
تصویر عرفانه
(دخترانه)
عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرفان
تصویر عرفان
(دخترانه و پسرانه)
یکی از مراحل سلوک، معرفت، شناخت خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرشیان
تصویر عرشیان
(دخترانه)
عرش (عربی) + ی (فارسی) + ان (فارسی) ملائکه، فرشتگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عربده جو
تصویر عربده جو
ستیزه جو، جنگجو، آشوب طلب، آنکه نعره و فریاد می زند و آشوب برپا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عریض
تصویر عریض
مقابل طویل، پهناور، پهن، در علوم ادبی در علم عروض بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرس
تصویر عرس
زفاف
مهمانی و جشن عروسی، عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پیوگانی، طو، بیوگانی، طوی، زلّه
مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروسانه
تصویر عروسانه
همچون عروس مانند عروسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرق
تصویر عرق
ریشه، اصل و ریشۀ چیزی، رگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرق سوز
تصویر عرق سوز
سوزش پوست بدن از عرق بسیار، بیماری حاد پوستی که از گرمای سخت و عرق فراوان ایجاد می شود و بیشتر چین های پوست را فرا می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عریکه
تصویر عریکه
نفس، طبیعت، خلق، خوی، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروق شعریه
تصویر عروق شعریه
در علم زیست شناسی مویرگ ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عربانه
تصویر عربانه
گاری، کالسکه، دلیجان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرار
تصویر عرار
نرجس بری، نرگس صحرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرض اندام
تصویر عرض اندام
جلوه نمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرض
تصویر عرض
پهنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرصه
تصویر عرصه
پهنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرش
تصویر عرش
پهنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عربستان
تصویر عربستان
آرابسک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرض جغرافیایی
تصویر عرض جغرافیایی
پهنای گیتایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرض حال
تصویر عرض حال
دادخواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرضه
تصویر عرضه
چیرگی، شایستگی، نمایش، جربزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرضه و تقاضا
تصویر عرضه و تقاضا
داد و خواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرق
تصویر عرق
خوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عروس
تصویر عروس
اروس، بیوگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عروسی
تصویر عروسی
اروسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عروسی کردن
تصویر عروسی کردن
اروسی کردن، بیوگانی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عریض
تصویر عریض
پهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرض کردن
تصویر عرض کردن
گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره