جدول جو
جدول جو

معنی عرشیان

عرشیان(دخترانه)
عرش (عربی) + ی (فارسی) + ان (فارسی) ملائکه، فرشتگان
تصویری از عرشیان
تصویر عرشیان
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با عرشیان

عرشیان

عرشیان
جمع فارسی عرشی، منسوب به عرش. کنایه از ملائکۀ مقربین و حاملان عرش باشد. (آنندراج) (برهان). روحانیان. ملائک:
عرشیان بانگ و ﷲ علی الناس زنند
پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند.
خاقانی.
عرشیان سایۀ حقش دانند
اختران نور مطلقش دانند.
خاقانی.
تا به دور دولت او گشت شروان خیروان
عرشیان فیض روان بر خیروان افشانده اند.
خاقانی.
ز بند جهان داد خود راخلاص
به معشوقی عرشیان گشت خاص.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پرشیان

پرشیان
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان پر از شیان (مسکوک) : (درویش و ضعیف شاخ بادام کردست کنار پر شیانی) (ناصر خسرو. 466)
پرشیان
فرهنگ لغت هوشیار

پرشیان

پرشیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عَشَقه، بَرسیان، سَیان، پَرسَیان
پرشیان
فرهنگ فارسی عمید

عریان

عریان
بِرِهنِه، لُخت، وَرت، رَت، لاج، پَتی، لُچ، عور، تَهَک، اُوروت، غوشت، عاری، مُتَجَرِّد، مُعَرّیٰ
عریان
فرهنگ فارسی عمید