- ظلامه
- ستم کردن، دادخواهی کردن مظلمه، آن چه بزور ستده باشند، ستم ظلم. داد خواهی، ستم، به ستم داده به زور داده
معنی ظلامه - جستجوی لغت در جدول جو
- ظلامه ((ظُ مَ یا مِ))
- دادخواهی، مظلمه، آن چه به زور ستانده شود، ستم، ظلم
- ظلامه
- دادخواهی، از کسی نزد حاکم یا قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن، تظلم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرزنش کردن، در خور سرزنش بودن
درستی تندرستی، بهبودی، بی آکی، رهایی، رستگاری
گروه جور
مونث ظالم
تکه ابر
آنچه که به ستم از کسی گرفته شود
بسیار دانا، تبار شناس ماریک در فرانسه پیوندی دارند با این واژه پهلوی نشان، فرسنگسار نشانه راه، درفش نیک دانا بسیار دانشمند. بسیار دانا و فهمیده
مونث غلام کنیزک
تراشیده تراشه، چیده ناخن
نا کسی فرومایگی زفتی ملامت در فارسی: آوینش سرزنش نکوهش
بسیار دانا، دانشمند
تاریکی، تاریکی اول شب
دستمالی که روی دستار یا کلاه می بندند، لامک، برای مثال پیچیده یکی لامک میرانه به سر بر / بربسته یکی کزلک ترکی به کمر بر (سوزنی - ۳۳)
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالمین، ظلّام، جمع واژۀ ظالم
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالمین، ظلمه، جمع واژۀ ظالم
تاریک شدن شب، تاریکی، تاریکی اول شب. پر ستم بسیار ستم، جمع ظلمت تاریکی ها، جمع ظلم ستمها، جمع ظالم ستمکاران، جمع ظلمت، تاریکی ها تاریگرایی آغاز شب پسین ستم پیشه، شتر کش (قصاب شتر) ستم، چپ چپ نگاه کردن، جمع ظلم، ستم ها، جمع ظالم، ستمکاران بسیار ستم، ظلوم، ستمکار سخت
جمع ظالم ستمکاران، جمع ظالم، ستمگران
لاتینی تازی گشته شتر بی کوهان مونث لام چشم، چشم زخم، ترس
بسیار ظلم کننده