معنی ظلامه
- ظلامه
- دادخواهی، از کسی نزد حاکم یا قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن، تظلم
واژههای مرتبط با ظلامه
ظلامه
- ظلامه
- ستم کردن، دادخواهی کردن مظلمه، آن چه بزور ستده باشند، ستم ظلم. داد خواهی، ستم، به ستم داده به زور داده
ظلامه
- ظلامه
- دادخواهی، مظلمه، آن چه به زور ستانده شود، ستم، ظلم
ظلامه
- ظلامه
- قریه ای از قرای بحرین است
ظلامه
- ظلامه
- دختر ابی النجم الراجز. (عقدالفرید ج 1 ص 248)
الامه
- الامه
- سرزنش کردن، در خور سرزنش بودن
سلامه
- سلامه
- درستی تندرستی، بهبودی، بی آکی، رهایی، رستگاری
صلامه
- صلامه
- گروه جور
ظالمه
- ظالمه
- مونث ظالم
ظلاله
- ظلاله
- تکه ابر
