جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ظلام

ظلام

ظلام
ظالِم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظالِمین، ظَلَمِه، جمعِ واژۀ ظالِم
ظلام
فرهنگ فارسی عمید

ظلام

ظلام
تاریک شدن شب، تاریکی، تاریکی اول شب. پر ستم بسیار ستم، جمع ظلمت تاریکی ها، جمع ظلم ستمها، جمع ظالم ستمکاران، جمع ظلمت، تاریکی ها تاریگرایی آغاز شب پسین ستم پیشه، شتر کش (قصاب شتر) ستم، چپ چپ نگاه کردن، جمع ظلم، ستم ها، جمع ظالم، ستمکاران بسیار ستم، ظلوم، ستمکار سخت
فرهنگ لغت هوشیار

ظلام

ظلام
جَمعِ واژۀ ظلمت:
تا نگردی او ندانی اش تمام
خواه آن انوار باشد یا ظلام.
مولوی
لغت نامه دهخدا