جدول جو
جدول جو

معنی طَارِئ - جستجوی لغت در جدول جو

طَارِئ
اضطراری
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اختلاس گر، دزد، دزدانه
دیکشنری عربی به فارسی
اتّفاقی، مناقصه گزار
دیکشنری عربی به فارسی
پروازان، پرنده
دیکشنری عربی به فارسی
آرزو کننده، مشتاق
دیکشنری عربی به فارسی
استبدادی، ظالم
دیکشنری عربی به فارسی
خردکننده، آسیاب
دیکشنری عربی به فارسی
خیابانی، خیابان
دیکشنری عربی به فارسی
بی پرده، صادقانه
دیکشنری عربی به فارسی
شرط گذار، یک پلیس
دیکشنری عربی به فارسی
ولگرد، سرگردان
دیکشنری عربی به فارسی
کشاورز، کاشت
دیکشنری عربی به فارسی
در حال نزدیک شدن، قایق
دیکشنری عربی به فارسی
مغموم، غرق شد، آب زده
دیکشنری عربی به فارسی
جوشان، عجیبه، متکبّر
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بین، او می داند، فهمیده
دیکشنری عربی به فارسی
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
معتبر، خوٰاننده
دیکشنری عربی به فارسی
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
دیکشنری عربی به فارسی
برتر، برجسته، بارز بودن
دیکشنری عربی به فارسی
خنک، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
ماورایی، فراطبیعی
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، ویران شده
دیکشنری عربی به فارسی
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
دیکشنری عربی به فارسی
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
دیکشنری عربی به فارسی
ساختگی، صندوقدار
دیکشنری عربی به فارسی
دنج، گرم، نوازشگر
دیکشنری عربی به فارسی
اشتباه آمیز، اشتباه
دیکشنری عربی به فارسی
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
دیکشنری عربی به فارسی
سیلابی، جارو کردن
دیکشنری عربی به فارسی
زخم زننده، آزاردهنده
دیکشنری عربی به فارسی
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
دیکشنری عربی به فارسی
پوچ بودن، خالی، بیهوده، بی حال، توخالی
دیکشنری عربی به فارسی