جدول جو
جدول جو

معنی طتو - جستجوی لغت در جدول جو

طتو
(حِسَ)
رفتن. یقال: طتا طتواً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستو
تصویر ستو
سه تو، سه تار، ستو، مسکوک مسی که روی آن آب طلا یا نقره داده باشند، پول قلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بتو
تصویر بتو
قیف، گره چوب یا ساقۀ گیاه، دستۀ هاون، هاون سنگی، سنگی که در آن دارو را می سایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتو
تصویر چتو
پرده، تجیر، برای مثال دگر ریاحین چون دختران دامن کش / گرفته گرد خواتین گل زرشک چتو (نزاری - رشیدی - چتو)
فرهنگ فارسی عمید
حقی که مقامی را مجاز می سازد تا قانون یا تصمیمی را که اکثریت یک گروه یا نهاد پذیرفته اند رد کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختو
تصویر ختو
دندان، استخوان یا شاخ بعضی حیوانات مانند کرگدن و بال قطب شمال که از آن اشیایی، از قبیل کارد، شمشیر و اشیای کوچک دیگر می ساختند. در قدیم گمان می کردند که استخوان ماهی بال را می توان جهت آزمایش و تشخیص وجود زهر در چیزی به کار برد، برای مثال ختو هشتصد بار کز زهر بوی / چو آید فتد هر زمان خوی از اوی (اسدی - ۳۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتو
تصویر آتو
در بازی ورق، ورق برنده، کنایه از دستاویز، بهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
جای رو به آفتاب، آفتاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتو
تصویر عتو
تکبر کردن، از حد درگذشتن، ستم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتو
تصویر تتو
نوعی خالکوبی، به ویژه روی ابرو و لب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
پارچۀ ضخیم به اندازۀ لحاف که از پشم یا پنبه بافته می شود و بیشتر در موقع خواب روی خود می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختو
تصویر ختو
شکسته شدن از اندوه یا بیم و مرض
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتو
تصویر پتو
نوعی منسوج پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شاهبرگ زبانزد منگیا (قمار) ورق برنده بازی برگی که در بازی ورق گنجفه و مانند آن برنده است، مستمسک دستاویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحو
تصویر طحو
نیک راندن، گرد آوردن شتران، تیز کردن کارد و جز آن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
حق وتو حق خاصی است برای اعضا دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که بموجب آن میتوانند مانع تصویب تصمیمات آن شورا گردند، و بمعنی امتناع و مخالفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتو
تصویر فتو
جمع فتی، جوانان، جوانمردان، دلیران، زاوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتو
تصویر کتو
مرغ سنگخواره غف پنبه غوزه پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهو
تصویر طهو
کار، بریان کردن گوشت پختن، نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طقو
تصویر طقو
شتابروی
فرهنگ لغت هوشیار
بر آمدن برآب، نمایانی برگ بر درخت، سخت دویدن: آهو، مردن، به کاری در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلو
تصویر طلو
ریزه هر چیزی، پای بستن نوزاد چارپای را گرگ گرگ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتو
تصویر بتو
گره چوب یا ساقه گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتو
تصویر کتو
((کُ))
غوزه پنبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وتو
تصویر وتو
((وِ تُ))
مخالف، امتناع
حق وتو: حقی که به دولتی داده شود مبنی بر رد پیشنهاد دول هم پیمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتو
تصویر کتو
((کَ تَ))
مرغ سنگ خواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ))
نوعی روانداز که به جای لحاف به هنگام خواب بر روی کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتو
تصویر فتو
عکاس، کارگاه عکاسی، استودیو، عکاسخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ تُ))
پرتو، موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب در آن بتابد، مقابل نسر، نسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بتو
تصویر بتو
((بَ))
قیف، گیره چوب یا ساقه گیاه، دسته هاون، هاون سنگی، سنگی که بر روی آن ادویه و چیزهای دیگر را سایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتو
تصویر آتو
((تُ))
ورق برنده در بازی، دستاویز، بهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتو
تصویر اتو
((اُ))
اطو، ابزاری آهنی با یک صفحه صاف که به وسیله برق گرم می شود و با آن چین و چروک پارچه یا لباس را از بین ببرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بتو
تصویر بتو
((بَ ت ُ))
جایی که غالباً آفتاب در آن جا بتابد، مشرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتو
تصویر آتو
شاهبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره