معنی وتو - فرهنگ فارسی معین
معنی وتو
- وتو((وِ تُ))
- مخالف، امتناع
حق وتو: حقی که به دولتی داده شود مبنی بر رد پیشنهاد دول هم پیمان
تصویر وتو
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با وتو
وتو
- وتو
- حق وتو حق خاصی است برای اعضا دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که بموجب آن میتوانند مانع تصویب تصمیمات آن شورا گردند، و بمعنی امتناع و مخالفت
فرهنگ لغت هوشیار
وتو
- وتو
- حقی که مقامی را مجاز می سازد تا قانون یا تصمیمی را که اکثریت یک گروه یا نهاد پذیرفته اند رد کند
فرهنگ فارسی عمید
وتو
- وتو
- حق وتو حق خاصی است برای اعضاء دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که به موجب آن می توانند مانع تصویب تصمیمات آن شورا گردند. (از فرهنگ مصطلحات حقوقی)
لغت نامه دهخدا
ویو
- ویو
- گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
آتو
- آتو
- فرانسوی شاهبرگ زبانزد منگیا (قمار) ورق برنده بازی برگی که در بازی ورق گنجفه و مانند آن برنده است، مستمسک دستاویز
فرهنگ لغت هوشیار
