جدول جو
جدول جو

معنی صَحَّحَ - جستجوی لغت در جدول جو

صَحَّحَ
تصحیح کردن، درست است، تأیید کردن، اصلاح کردن، راست کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نمک پاشیدن، نمک
دیکشنری عربی به فارسی
ترمیم کردن، آشتی
دیکشنری عربی به فارسی
فریاد زدن، او فریاد زد
دیکشنری عربی به فارسی
خش خش کردن، روزنامه ها، صدای خش خش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
درستی، سلامتی، سلامتی عقل
دیکشنری عربی به فارسی
ادغام کردن، او متّحد شد، یکپارچه کردن، تک کردن، متّحد شدن
دیکشنری عربی به فارسی
واضح کردن، او توضیح داد، پاک کردن، تاکید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
داغ کردن، خطّ چشم درست کرد
دیکشنری عربی به فارسی
خوش آمد گفتن، او استقبال کرد
دیکشنری عربی به فارسی
کوچک کردن، او کوچک شد
دیکشنری عربی به فارسی
بیان کردن، او اعلام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
سوت زدن، صفر
دیکشنری عربی به فارسی
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
دسته بندی کردن، طبقه بندی شده است، طبقه بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رأی دادن، صدا
دیکشنری عربی به فارسی
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مشکل کردن، دشوار است
دیکشنری عربی به فارسی
تکرار کردن، درست است، صدا دادن، صدای بلند دادن، داد زدن، برق زدن
دیکشنری عربی به فارسی