- صَادَقَ
- دوست شدن، صادقانه، تصویب کردن
معنی صَادَقَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسابقه دادن، سابق
دست زدن، کف زد
صادق، صادقانه، راستگو
منتشر کردن، صادر شده است
برخورد کردن، او شوکّه شده بود، شوک وارد کردن، متحیّر کردن
آرام کردن، آرام گرفت
ترک کردن، ترک کنید
اذیّت کردن، نق زدن، آزار دادن
تصادر کردن، مصادره شده است
معادل بودن، منصفانه، نرمال کردن
تصادم کردن، او مبارزه کرد
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
در آغوش گرفتن، در آغوش گرفت
فریب دادن، فریبنده
مبادله کردن، او مبادله کرد
ماهی گرفتن، او فریاد زد، شکار غیر قانونی کردن