جدول جو
جدول جو

معنی صتو - جستجوی لغت در جدول جو

صتو
(تَ هََ مْ مُ)
جهان جهان رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحو
تصویر صحو
(دخترانه)
حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بتو
تصویر بتو
قیف، گره چوب یا ساقۀ گیاه، دستۀ هاون، هاون سنگی، سنگی که در آن دارو را می سایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
جای رو به آفتاب، آفتاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنو
تصویر صنو
هر یک از دو یا چند تنۀ درختی که از یک ریشه روییده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتو
تصویر آتو
در بازی ورق، ورق برنده، کنایه از دستاویز، بهانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتو
تصویر پتو
پارچۀ ضخیم به اندازۀ لحاف که از پشم یا پنبه بافته می شود و بیشتر در موقع خواب روی خود می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدتو
تصویر صدتو
دارای تاها و لاهای بسیار، صدلا، صدتا، برای مثال نبینی که در معرض تیغ و تیر / بپوشند خفتان صدتو حریر (سعدی۱ - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتو
تصویر تتو
نوعی خالکوبی، به ویژه روی ابرو و لب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتو
تصویر عتو
تکبر کردن، از حد درگذشتن، ستم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، در تصوف حالت هشیاری سالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوت
تصویر صوت
صدا، در موسیقی نغمه، آهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغو
تصویر صغو
گرایش، زی سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صتم
تصویر صتم
وات زبانی و لبی زبانلبی
فرهنگ لغت هوشیار
حق وتو حق خاصی است برای اعضا دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد که بموجب آن میتوانند مانع تصویب تصمیمات آن شورا گردند، و بمعنی امتناع و مخالفت
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتو
تصویر کتو
مرغ سنگخواره غف پنبه غوزه پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفو
تصویر صفو
خالص شدن، صافی و روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوت
تصویر صوت
آواز، بانگ، فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتو
تصویر فتو
جمع فتی، جوانان، جوانمردان، دلیران، زاوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلو
تصویر صلو
صلای زدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتو
تصویر بتو
گره چوب یا ساقه گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتو
تصویر پتو
نوعی منسوج پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شاهبرگ زبانزد منگیا (قمار) ورق برنده بازی برگی که در بازی ورق گنجفه و مانند آن برنده است، مستمسک دستاویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختو
تصویر ختو
شکسته شدن از اندوه یا بیم و مرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحو
تصویر صحو
هوشیاری، از مستی بهوش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتو
تصویر اتو
((اُ))
اطو، ابزاری آهنی با یک صفحه صاف که به وسیله برق گرم می شود و با آن چین و چروک پارچه یا لباس را از بین ببرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتو
تصویر آتو
((تُ))
ورق برنده در بازی، دستاویز، بهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بتو
تصویر بتو
((بَ ت ُ))
جایی که غالباً آفتاب در آن جا بتابد، مشرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بتو
تصویر بتو
((بَ))
قیف، گیره چوب یا ساقه گیاه، دسته هاون، هاون سنگی، سنگی که بر روی آن ادویه و چیزهای دیگر را سایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ تُ))
پرتو، موضعی را گویند از کوه و غیر آن که پیوسته آفتاب در آن بتابد، مقابل نسر، نسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتو
تصویر پتو
((پَ))
نوعی روانداز که به جای لحاف به هنگام خواب بر روی کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفو
تصویر صفو
((صَ))
روشنی، خالص و برگزیده چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صوت
تصویر صوت
((صَ))
بانگ، آواز، نغمه، آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتو
تصویر آتو
شاهبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره