معنی صفو
صفو
((صَ))
روشنی، خالص و برگزیده چیزی
تصویر صفو
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صفو
صفو
صفو
خالص شدن، صافی و روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
صفو
صفو
صاف و روشن شدن، خالص شدن، کنایه از روشنی، اخلاص در مودت، خالص، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
صحو
صحو
حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی
فرهنگ نامهای ایرانی
عفو
عفو
بخشش، آمرزش، بخشایش
فرهنگ واژه فارسی سره
صفر
صفر
نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه
فرهنگ نامهای ایرانی
صفا
صفا
یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
صفه
صفه
ستاوند
فرهنگ واژه فارسی سره
صفر
صفر
زفر
فرهنگ واژه فارسی سره
صفت
صفت
زاب، فروزه
فرهنگ واژه فارسی سره