جدول جو
جدول جو

معنی شپ - جستجوی لغت در جدول جو

شپ
(شَ)
جهنده و خیزکننده. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). جهنده و خیزکننده و آن را شسب و گشسب نیز گویند. (از انجمن آرا) ، زود، که عربان عجل گویند. (برهان قاطع). زود و شتاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شپشاپ
تصویر شپشاپ
شپاشاپ، برای مثال زچکچاک گرز و ز شپشاپ تیر / برآورد از جان دشمن نفیر (فردوسی - مجمع الفرس - شپاشاپ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شپ شپ
تصویر شپ شپ
صدای برخورد پیکان تیر که پیاپی انداخته شود، مضطرب، عجول، برای مثال عاشقان را وقت شورش شپشپ و ابله مبین / کوه جودی عاجز آید پیش ایشان از ثبات (مولوی۲ - ۱۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
حشره ای ریز با زندگی انگل وار که معمولاً از خون پستانداران تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
حشرۀ ریز به شکل ذره های قهوه ای رنگ که در شاخه ها و ساقه های درختان وگیاه ها به وجود می آید و از آفت های گیاهی است، حشره ای که در برنج و گندم و آرد تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شپوختن
تصویر شپوختن
اشپیختن، ریختن و پراکنده کردن چیزی، پاشیدن آب یا چیز دیگر، پاشیدن، افشاندن، اشپوختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شپشک
تصویر شپشک
شپشه، حشرۀ ریز به شکل ذره های قهوه ای رنگ که در شاخه ها و ساقه های درختان وگیاه ها به وجود می آید و از آفت های گیاهی است، حشره ای که در برنج و گندم و آرد تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شپ شپ
تصویر شپ شپ
صدا و آواز اصابت تیرهای پیاپی، مضطرب بی تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپیل
تصویر شپیل
آوازی باشد که کبوتربازان از دهان بر آورند شافوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپوش
تصویر شپوش
کلاه و طاقیه، بالا پوش، لحاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپلاق
تصویر شپلاق
سیلی توام با صدا: شاپلاق زد به گوشش. بنگریدبه شاپلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپلیدن
تصویر شپلیدن
سوت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپلق
تصویر شپلق
صدای سیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپیلنده
تصویر شپیلنده
فشرنده افشارنده. سوت زننده صفیر زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپلاقی کردن
تصویر شپلاقی کردن
سخت کتک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپاشاپ
تصویر شپاشاپ
آواز و صدای پیکان تیر که پیاپی به جایی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپرک
تصویر شپرک
شب پره خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری کوچک خونخوار که در بدن انسان و سایر جانوران بصورت انگل بسر میبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپشاش
تصویر شپشاش
آواز و صدای پیکان تیر که پیاپی به جایی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
حشره کوچک و سیاه رنگی است بی بال که دارای قطعات دهانی خرد کننده می باشد و جزو راسته نیم بالان است و بر اثر زندگی انگلی بالها را از دست داده است. این حشره به قسمتهای مختلف نباتات خصوصا دانه غلات حمله میکند و مواد غذایی آنها را از بین می برد شپشه سبوسه، حشره کوچکی شبیه به شپش معمولی و ولی قدری از آن کوچکتر و بیشتر به موهای ناحیه زهار و شرمگاه و زیر بغل حمله میکند و پاهایش دارای غلابهای قوی است که به بدن می چسبد و جدا کردنش مشکل است و در موقعی که عده آن در بدن زیاد شود بموهای ابرو و ریش و سینه و سر نیز سرایت می کند شپشه. یا شپشک مرغ. گونه ای شپشک که در زیر پر مرغهای خانگی کبوتر و دیگر پرندگان میزید و به بدن آنها چسبیده از خون آن ها تغذیه می کند. تخمهای این شپشک در انتهای پرهای پرندگان به صورت نواری چسبیده است. شپشک مرغ هیچ وقت بصورت آزاد در مرغداری و لانه پرندگان دیده نمی شود بلکه انتقال آنها از مرغی به مرغ دیگر مستقیم است کنه مرغی
فرهنگ لغت هوشیار
صدا و آواز بلند، صدایی باشد که کبوتر بازان در وقت کبوتر پرانیدن از دهان بر آورند
فرهنگ لغت هوشیار
حشره کوچک و سیاه رنگی است بی بال که دارای قطعات دهانی خرد کننده می باشد و جزو راسته نیم بالان است و بر اثر زندگی انگلی بالها را از دست داده است. این حشره به قسمتهای مختلف نباتات خصوصا دانه غلات حمله میکند و مواد غذایی آنها را از بین می برد شپشه سبوسه، حشره کوچکی شبیه به شپش معمولی و ولی قدری از آن کوچکتر و بیشتر به موهای ناحیه زهار و شرمگاه و زیر بغل حمله میکند و پاهایش دارای غلابهای قوی است که به بدن می چسبد و جدا کردنش مشکل است و در موقعی که عده آن در بدن زیاد شود بموهای ابرو و ریش و سینه و سر نیز سرایت می کند شپشه. یا شپشک مرغ. گونه ای شپشک که در زیر پر مرغهای خانگی کبوتر و دیگر پرندگان میزید و به بدن آنها چسبیده از خون آن ها تغذیه می کند. تخمهای این شپشک در انتهای پرهای پرندگان به صورت نواری چسبیده است. شپشک مرغ هیچ وقت بصورت آزاد در مرغداری و لانه پرندگان دیده نمی شود بلکه انتقال آنها از مرغی به مرغ دیگر مستقیم است کنه مرغی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و آن چنانست که به یک پای برجهند و لگد بر پشت و پهلوی هم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شپش در جیب
تصویر شپش در جیب
((ش پِ))
شپش توی جیب کسی سه قاب زدن کنایه از در نهایت فقر و بی پولی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپ پوش
تصویر شپ پوش
((شَ))
کلاه و طاقیه، بالاپوش، لحاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپش
تصویر شپش
((ش پِ))
اشپش، حشره ای از راسته نیم بالان که به علت زندگی انگلی فاقد بال شده و حامل میکروب برخی از امراض از قبایل تب زرد و تیفوس و غیره می باشد، دو نوع شپش دیده شده که تخم آن ها را رشک گویند
شپش توی جیب کسی سه قاب زدن: کنایه از در نهایت فقر و بی پولی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپش توی جیب سه قاب زدن
تصویر شپش توی جیب سه قاب زدن
کنایه از در نهایت فقر و بی پولی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپلیدن
تصویر شپلیدن
((ش پِ دَ))
سوت زدن، شیفته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپلاقی کردن
تصویر شپلاقی کردن
((شَ پَ. کَ دَ))
بسیار کتک زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپلق
تصویر شپلق
((شَ پَ لَ))
شاپلاق، سیلی، سیلی صدادار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپوختن
تصویر شپوختن
((ش تَ))
پاشیدن، افشاندن، شپیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپیختن
تصویر شپیختن
((ش تَ))
پاشیدن، افشاندن، شپوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپیل
تصویر شپیل
((ش))
سوت، سوتی که با دهان زنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپیلنده
تصویر شپیلنده
((شَ لَ دَ یا دِ))
فشرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شپیلیدن
تصویر شپیلیدن
((شَ دَ))
فشردن
فرهنگ فارسی معین