جدول جو
جدول جو

معنی شوپایه - جستجوی لغت در جدول جو

شوپایه(اَ نَ / نِ)
شوپای. رجوع به شوپا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سدپایه
تصویر سدپایه
هزارپا، حشره ای دراز و زرد رنگ که بدنش از حلقه های بسیار تشکیل شده و در هر حلقه یک جفت پا و جمعاً بیست و دو جفت پا دارد، در جلو سرش نیز یک جفت قلاب دارد که با آن حشرات دیگر را شکار می کند و درازیش تا ده سانتی متر می رسد، گوش خز، پرپایه، گوش خزک، سدپا
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی گیاهی که گل نر و گل مادۀ آن بر روی دو شاخه یا دو پایۀ جداگانه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورابه
تصویر شورابه
شوراب، آب شور، آبی که نمک داشته باشد و طعمش شور باشد، اشک چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوپاره
تصویر گوپاره
گواره، برای مثال وای از آن آوا که گر گوپاره آنجا بگذرد / بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر (منجیک - ۲۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
نجیب زاده ای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همپایه
تصویر همپایه
کسی که با دیگری در یک درجه و پایه باشد، دو نفر که دارای شغل و مقام نظیر هم باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهپایه
تصویر کوهپایه
زمین پایین کوه، دامن کوه، کوهستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوپاره
تصویر کوپاره
گلۀ گاو، گواره، گاواره، گوباره
فرهنگ فارسی عمید
(دُ یَ / یِ)
هرچیز که دارای دو ساقه باشد. (ناظم الاطباء) ، دوپا، انسان. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، (اصطلاح گیاه شناسی) چون گل نر بر گیاهی و گل ماده بر گیاهی دیگر باشد آن گیاه را دوپایه نامند، چون خرما و گزنه. (یادداشت مؤلف). گل های نر و گلهای مادۀ درختانی مانند بید و خرما که در روی پایه های مختلفی قرار گرفته اند. (از گیاه شناسی ثابتی ص 424)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
اصطلاح چارواداران است. (یادداشت مؤلف). چوپا
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
مخفف کوهپایه: مشابهت طور سینین جز از اطواد شوامخ کوپایه اش بی فروغ نماید. (عنایت نامۀ جلال الدین دهستانی از جنگی قدیم از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوه پایه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ /شِ / شُ یَ)
بقیۀ از قوم یا از شتران هلاک شده. (منتهی الارب). بقیه از قوم یا از مال هلاک شده. (از اقرب الموارد) ، ردی ٔ و هیچکاره از شتران و گوسفندان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(شُ یَ)
پارۀ گوشت جهت بریانی، یا عام است. یقال: مابقی من الشاه الا شوایه، ای قلیل. (از منتهی الارب). بریده شدۀ از گوشت. (از اقرب الموارد) ، اندک از هر چیز بسیار، کار آسان، شوایهالخبز، گردۀ نان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ یَ)
کباب پزی و بریان پزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آرایش گل خرماست که بشکل گل آذین خوشه یی است و بوسیله برگه قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و بفرانسه این نوع آرایش را رژیم نامند جفری گوپرا گوپارا کافوری کوپاره گوپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همپایه
تصویر همپایه
کسی که از حیث مقام و رتبه با دیگری مساوی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گله گاو و گاومیش: وای از آن آوا که گر گو پاره آنجا بگذرد بفکند نازاده بچه باز گیرد زاده شیر. (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که در پایین کوه واقع است دامنه: بروستای گرگان دیهی است در کوهپایه، ناحیه کوهستانی، جمع (غلط) کوهپایجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهپایه
تصویر کوهپایه
دامن کوه را گویند، یعنی زمینی که در پائین کوه واقع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمپایه
تصویر کمپایه
کسی که رتبه و مقام او پست باشد دون مرتبه
فرهنگ لغت هوشیار
شوغا: بام مسیح و جای خردمندان این خاکدان طویله و شو غارش. (ناصر خسرو 209)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسپایه
تصویر بسپایه
بس پایک
فرهنگ لغت هوشیار
تکه گوشت برای کباب، اندک از هر چیز بسیار، کار آسان، کبابی کباب پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورابه
تصویر شورابه
آب نمک آب شور معدنی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اسوار، نژاده نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپایه
تصویر پرپایه
پرپا، هزارپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو پایه
تصویر دو پایه
هر چیز که دارای دو ساقه باشد، انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپاره
تصویر دوپاره
دو نصفه و نیمه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپایی
تصویر دوپایی
منسوب به دو پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دونپایه
تصویر دونپایه
زیر پایه بی پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپایه
تصویر پرپایه
((پُ یِ))
هزارپا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
((شُ یِ))
نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهپایه
تصویر کوهپایه
((یَ))
کوهستان، دامنه کوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برپایه
تصویر برپایه
طبق
فرهنگ واژه فارسی سره