معنی شوالیه - فرهنگ فارسی معین
معنی شوالیه
- شوالیه((شُ یِ))
- نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد
تصویر شوالیه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با شوالیه
شوالیه
- شوالیه
- فرانسوی اسوار، نژاده نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس
فرهنگ لغت هوشیار
شوالیه
- شوالیه
- نجیب زاده ای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده می شد
فرهنگ فارسی عمید
شوالیه
- شوالیه
- نجیب زاده ای که در گروه فارِسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد. فارِس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عوالیه
- عوالیه
- مکانیست در طرف بالای عدنه ازآن ِ بنی اسد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شمالیه
- شمالیه
- منسوب به شمال. (ناظم الاطباء).
- بلاد شمالیه، شهرهایی که در جانب شمال کرۀ ارض واقع شده اند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
موالیه
- موالیه
- جَمعِ واژۀ میلاه. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ میلاه به معنی ناقۀ سخت واله به جهت بچه. (آنندراج). و رجوع به میلاه شود
لغت نامه دهخدا
شوایه
- شوایه
- تکه گوشت برای کباب، اندک از هر چیز بسیار، کار آسان، کبابی کباب پز
فرهنگ لغت هوشیار