جدول جو
جدول جو

معنی شبظ - جستجوی لغت در جدول جو

شبظ
(تَ نَمْ مُ)
متعادل و تراز درآمدن. (از دزی ج 1 ص 721)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبت
تصویر شبت
شوید، گیاهی یک ساله با برگ های ریز معطر که به صورت خام و پخته خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبت
تصویر شبت
دالان کوچک، دالان، دهلیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبر
تصویر شبر
وجب، فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، وژه، پنک، بدست، گدست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبک
تصویر شبک
هر چیز سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، دام صیاد، شبکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبی
تصویر شبی
مربوط به شب، جامه ای که شب بر تن می کنند، شب هنگام، هنگام شب مثلاً شبی چه بخوریم؟
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبق
تصویر شبق
آرزومند شدن به جماع، آزمندی به مقاربت، شدت شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچۀ شیر که بتواند شکار کند، شیربچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبه
تصویر شبه
سنگی سیاه و درخشان، کهربای سیاه، برای مثال شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی - ۳/۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شب. یا ستارگان شبی کواکب لیلی مقابل روزی، هنگام شب، پیراهن و جامه ای که شب پوشند. منسوب به شب
فرهنگ لغت هوشیار
درهمی توهم رفتن، فروبردن اندرکردن دام، دندانه های شانه پارسی تازی گشته چیک چوبک (چیق) در آمیختن به یکدیگر در آوردن چیزی را. دوک، چیزیست از چوب تنک یا چرم که بر گلوی دوک مضبوط سازند بادریسه دوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبح
تصویر شبح
تن، کالبد، سیاهی که از دور بنظر میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبث
تصویر شبث
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبر
تصویر شبر
عطیه و نیکویی مهر، کابین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبت
تصویر شبت
دالان و دهلیز کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبه
تصویر شبه
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبن
تصویر شبن
نزدیک گردیدن، پرگوشتی درکودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبم
تصویر شبم
سردشدن، سرما سرمازده، گرسنگی، زهر
فرهنگ لغت هوشیار
سیری پری، ستبری ساغ پای، به ست ون آمدن ستوهیدن سیر رودرروی گرسنه سیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبق
تصویر شبق
آزمندی به مقاربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبر
تصویر شبر
((شَ بَ))
عطیه، بخشش، خیر، نیکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبه
تصویر شبه
((ش))
مثل، مانند، جمع اشباه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبه
تصویر شبه
((شَ بَ))
مشابهت
فرهنگ فارسی معین
((شَ بَ یا بِ))
نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبتاً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهر سازی مصرف می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبح
تصویر شبح
((شَ بَ))
تن، کالبد، سیاهی جسم که از دور به نظر رسد، جمع اشباح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبر
تصویر شبر
((شَ))
حق نکاح، مهر، دست پیمان، کابین، زواج، نکاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبک
تصویر شبک
((شَ بَ))
دام صیاد، دندانه های شانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبر
تصویر شبر
((شَ بَّ))
حضرت امام حسن (ع)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبر
تصویر شبر
((ش))
وجب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبع
تصویر شبع
((شَ بَ))
سیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبق
تصویر شبق
((بَ))
آرزومند گشتن به جماع، شدت شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبک
تصویر شبک
((شَ))
درآمیختن، به یکدیگر در آوردن چیزی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبک
تصویر شبک
((ش بْ))
دوک، ریسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبل
تصویر شبل
((ش))
شیر بچه ای که شکار کند، بچه شیر، جمع شبال
فرهنگ فارسی معین