جدول جو
جدول جو

معنی شبه

شبه((شَ بَ یا بِ))
نوعی سنگ و آن گونه ای لینیت است که در نتیجه تراکم ذرات کربن و تغییرات شیمیایی نسبتاً سخت شده و رنگ سیاه براقی دارد و در جواهر سازی مصرف می شود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شبه

شبه

شبه
سنگی سیاه و درخشان، کهربای سیاه، برای مِثال شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی - ۳/۳۰۳)
شبه
فرهنگ فارسی عمید

شبه

شبه
مثل مانند
شِبه جزیره: مانند جزیره، در علم جغرافیا قطعۀ وسیعی از خاک که از یک طرف متصل به خشکی و باقی آن میان دریا باشد
شِبه جمله: در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که معنی جمله را برساند مانندِ آفرین، هان، زنهار، کاش
شِبه فلز: فلز نما، در علم شیمی عنصری که برخی از مشخصات فلز و برخی از مشخصات غیر فلز را دارد مانند آرسنیک و آنتیمون
شبه
فرهنگ فارسی عمید

شبه

شبه
زن جوان. (منتهی الارب). مخفف شابه. رجوع به شابه شود
لغت نامه دهخدا

شبه

شبه
مثل. مانند. ج، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) : و بینهما شبه، یعنی هر دو مانندند. (منتهی الارب). رجوع به شِبْه ْ شود.
- وجه شبه، چیزی که مایه و اصل تشبیه شیی ٔ به دیگری باشد، در تشبیه چهار چیز ضروری است یعنی هر تشبیه چهار رکن دارد: مشبه، مشبه به، وجه شبه و ادات تشبیه مثلاً در مثال ’دندانی چون مروارید’: دندان مشبه ومروارید مشبه به، وجه شبه سپیدی دندان و ادات شبه ’چون’ است
لغت نامه دهخدا

شبه

شبه
نوعی از درخت بزرگ. (از منتهی الارب). ج، اشباه. (منتهی الارب). درختی شبیه به مورد. (ناظم الاطباء). سیاه تلو. (فرهنگ فارسی معین) ، گیاهی است خاردار که شکوفۀ سرخ رنگ دارد و دانه ای مانند شهدانه. (منتهی الارب). گیاه خارداری است که گلی لطیف و سرخ رنگ و دانه ای چون شاهدانه دارد. (از اقرب الموارد)
مس زرد. (از اقرب الموارد).
- کوز شبه، کوزۀ برنجین. (منتهی الارب) : عنده اوانی الشَبَه و الشِبه، نزد اوهست ظرفهای برنجین. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا