تخته ای که روی آب بیندازند و از بالای آن عبور کنند، پل چوبی، قایق، کشتی ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سیاه ال، سال
تخته ای که روی آب بیندازند و از بالای آن عبور کنند، پل چوبی، قایق، کشتی اَل، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سیاه اَل، سال
بیماری واگیردار که از طریق باکتری کخ منتقل می شود و به قسمت های مختلف بدن سرایت می کند اما سل ریوی شیوع بیشتری دارد و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کم خونی، تنگی نفس، سرفه و خارج شدن خون یا اخلاط از سینه است، توبرکولز
بیماری واگیردار که از طریق باکتری کخ منتقل می شود و به قسمت های مختلف بدن سرایت می کند اما سل ریوی شیوع بیشتری دارد و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کم خونی، تنگی نفس، سرفه و خارج شدن خون یا اخلاط از سینه است، توبِرکولُز
چیزی باشد که از چوب وفلاشه درهم بندند و با آن از آب گذرند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شش و ریه. (ناظم الاطباء). شش را نیز گفته اند که عربان ریه گویند. (برهان) ، کشتی که به عربی سفینه خوانند. (برهان) (آنندراج). کشتی. (ناظم الاطباء) : زهی بزم عیش ترا زهره مطرب زهی بحر جاه ترا آسمان سل. سراج الدین قمری (از آنندراج). ، داغ ولی به معنی داغ مطلق نیست بلکه بخصوص داغ شریان است که صدغ است که درد شقیقه است و خیالات و منبع نزول آب را مانع است. (رشیدی) (آنندراج) : سل کرد بدست چابکی زود هر مجری کآب تیره را بود. خاقانی. ، سرود و نغمه. (ناظم الاطباء)
چیزی باشد که از چوب وفلاشه درهم بندند و با آن از آب گذرند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شش و ریه. (ناظم الاطباء). شش را نیز گفته اند که عربان ریه گویند. (برهان) ، کشتی که به عربی سفینه خوانند. (برهان) (آنندراج). کشتی. (ناظم الاطباء) : زهی بزم عیش ترا زهره مطرب زهی بحر جاه ترا آسمان سل. سراج الدین قمری (از آنندراج). ، داغ ولی به معنی داغ مطلق نیست بلکه بخصوص داغ شریان است که صدغ است که درد شقیقه است و خیالات و منبع نزول آب را مانع است. (رشیدی) (آنندراج) : سل کرد بدست چابکی زود هر مجری کآب تیره را بود. خاقانی. ، سرود و نغمه. (ناظم الاطباء)
یکی از مواضع اجسام کلوئیدی ’سل’ است و آن حالتی است که ذرات کلوئیدی کاملاً در مایع حلال پراکنده شده و ظاهراً بصورت محلول اجسام بلوری درآمده و مسیل ها بواسطۀ ذرات مایع حلال کاملاً از یکدیگر جدا شده باشند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 12)
یکی از مواضع اجسام کلوئیدی ’سل’ است و آن حالتی است که ذرات کلوئیدی کاملاً در مایع حلال پراکنده شده و ظاهراً بصورت محلول اجسام بلوری درآمده و مسیل ها بواسطۀ ذرات مایع حلال کاملاً از یکدیگر جدا شده باشند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 12)
قرحه ای که در شش حادث میشود پس ذات الریه یا ذات الجنب یا بعد زکام و نزله یا بعد سرفه کهنه و آن را تب و قی لازم است. (منتهی الارب) (آنندراج). قرحه ای که در شش حادث شود، تب دق. (ناظم الاطباء) : دلم تنوره و عشق آتش و فراغ تو داغ جگر معلق بریان و سل بوده کباب. طیان. رجوع به سل شود
قرحه ای که در شش حادث میشود پس ذات الریه یا ذات الجنب یا بعد زکام و نزله یا بعد سرفه کهنه و آن را تب و قی لازم است. (منتهی الارب) (آنندراج). قرحه ای که در شش حادث شود، تب دق. (ناظم الاطباء) : دلم تنوره و عشق آتش و فراغ تو داغ جگر معلق بریان و سل بوده کباب. طیان. رجوع به سل شود
سلاحی مر هندوان را مانند زوبین. (ناظم الاطباء). نام یکی از اسلحۀ هندوان باشد و زوبین همان است. (برهان) ، نام مرضی است. (برهان). بیماری و قرحه ای که بیشتر در شش پدید آید و کم کم آنرا فاسد کرده و ناپدیدش کند. (از ناظم الاطباء). از عربی سل ّ: همی بگداخت برف اندر بیابان تو گفتی باشدش بیماری سل. منوچهری. بی خدمت تو خود نتوانم سه روز بود کین هجر جانگدازتر آمد مرا ز سل. سوزنی. سده و دیدان و استسقاء و سل کسرو ذات الصدر و لاغ و درد دل. (مثنوی). رجوع به مادۀ بعد شود، کاهش. (دهار) (مهذب الاسماء)
سلاحی مر هندوان را مانند زوبین. (ناظم الاطباء). نام یکی از اسلحۀ هندوان باشد و زوبین همان است. (برهان) ، نام مرضی است. (برهان). بیماری و قرحه ای که بیشتر در شش پدید آید و کم کم آنرا فاسد کرده و ناپدیدش کند. (از ناظم الاطباء). از عربی سِل ّ: همی بگداخت برف اندر بیابان تو گفتی باشدش بیماری سل. منوچهری. بی خدمت تو خود نتوانم سه روز بود کین هجر جانگدازتر آمد مرا ز سل. سوزنی. سده و دیدان و استسقاء و سل کسرو ذات الصدر و لاغ و درد دل. (مثنوی). رجوع به مادۀ بعد شود، کاهش. (دهار) (مهذب الاسماء)
روغن کشیدن از سکه و گرم کردن آن، برکشیدن خاران را، شپلیدن کنجد، زدن و تازیانه زدن، زود نقد کردن، گرفتن چیزی را، کندن چیزی را، به آرامی بیرون آوردن چیزی را، ریخته شدن دندانها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، خار خرما دور کردن یاعام است. (منتهی الارب). خار دور کردن و خار خرما دور کردن. (ناظم الاطباء)
روغن کشیدن از سکه و گرم کردن آن، برکشیدن خاران را، شپلیدن کنجد، زدن و تازیانه زدن، زود نقد کردن، گرفتن چیزی را، کندن چیزی را، به آرامی بیرون آوردن چیزی را، ریخته شدن دندانها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، خار خرما دور کردن یاعام است. (منتهی الارب). خار دور کردن و خار خرما دور کردن. (ناظم الاطباء)
بیماری باشد واگیردار که میکروب آن موسوم بعه باسیل کخ میباشد و توسط پروفسور کخ آلمانی کشف شده است، و این قبیل استخوان، مفصل، کلیه، ریه سرایت میکند و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کم خونی، زردی رنگ چهره، تنگی سینه، سرفه میباشد
بیماری باشد واگیردار که میکروب آن موسوم بعه باسیل کخ میباشد و توسط پروفسور کخ آلمانی کشف شده است، و این قبیل استخوان، مفصل، کلیه، ریه سرایت میکند و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کم خونی، زردی رنگ چهره، تنگی سینه، سرفه میباشد
پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که خداوند اسرار بسیاری از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و پرندگان را به او آموخت و سپاهی از جن و انس در اختیارش قرار داد
پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که خداوند اسرار بسیاری از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و پرندگان را به او آموخت و سپاهی از جن و انس در اختیارش قرار داد