جدول جو
جدول جو

معنی سرگران - جستجوی لغت در جدول جو

سرگران
عضبناک خشمگین، متکبر خود پرست مغرور، ناخشنود ناراضی
تصویری از سرگران
تصویر سرگران
فرهنگ لغت هوشیار
سرگران
سر سنگین، ناخشنود، خشمناک، مغرور، مست
تصویری از سرگران
تصویر سرگران
فرهنگ فارسی عمید
سرگران
((~. گِ))
خشمگین، بی مهر، متکبر، ناخشنود، مست
تصویری از سرگران
تصویر سرگران
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگرانی
تصویر سرگرانی
غضبناکی، خود پرستی غرور، ناخشنودی عدم رضایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرانی
تصویر سرگرانی
سرسنگینی، ناخوشنودی، تکبر و خودپسندی، برای مثال گمان کی برد مردم هوشمند / که در سرگرانی ست قدر بلند (سعدی۱ - ۱۱۶)، چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری / سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد (حافظ - ۳۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروران
تصویر سروران
مقامات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
سراسیمه، حیران، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
سرگراینده، سر پیچی کننده، سرکش، نافرمان، بی قرار، بی آرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
((~. گَ))
سرگشته، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
((~. گَ))
بی قرار، نافرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
گم گشته، آواره، در به در، بی خانمان، سرگشته، حیران، گیج، واله، مستهام، هامی، کالیو، خلاوه، پکر، آسیون، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، کالیوه، گیج و ویج، آسمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
Errant, Wanderer, Wandering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
заблудший , странник , блуждающий , спотыкаясь
دیکشنری فارسی به روسی
umherirrend, Wanderer, wandernd, stolpernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
заблукалий , мандрівник , блукаючий , спотикаючись
دیکشنری فارسی به اوکراینی
błądzący, wędrowiec, potykając się
دیکشنری فارسی به لهستانی
漂泊的 , 流浪者 , 跌跌撞撞地
دیکشنری فارسی به چینی
errante, vagabundo, de maneira tropeçando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
errante, vagabondo, inciampando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
errante, vagabundo, de manera tropieza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
errant, vagabond, de manière trébuchante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
zwervend, zwerver, struikelend
دیکشنری فارسی به هلندی
भटकता हुआ , भटकने वाला , भटकते हुए , ठोकर खाते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
tersesat, pengembara, mengembara, dengan tersandung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضائعٌ , تائهٌ , تائها , بشكلٍ يتسارع
دیکشنری فارسی به عربی
헤매는 , 방랑자 , 방황하는 , 넘어지면서
دیکشنری فارسی به کره ای
תועה , נוֹדֵד , בצורה מת stumbling
دیکشنری فارسی به عبری
彷徨う , 放浪者 , 放浪する , つまずいて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
kaybolan, gezgin, dolaşan, tökezleyerek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
potayapo, mzungu, hutembea, kwa kuteleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
หลงทาง , คนพเนจร , เร่ร่อน , สะดุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
পথভ্রষ্ট , ভবঘুরে , ভ্রমণকারী , আছাড় খেতে খেতে
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرگردان , آوارہ گرد , ٹھوکر کھاتے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرگرا
تصویر سرگرا
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار