جدول جو
جدول جو

معنی سردور - جستجوی لغت در جدول جو

سردور
سرکرده جاسوسانی که احوال امرا را به پادشاهان می نوشتند
تصویری از سردور
تصویر سردور
فرهنگ لغت هوشیار
سردور
سرکردۀ جاسوسان و خبرنگاران، سرحلقه
تصویری از سردور
تصویر سردور
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سردار
تصویر سردار
(پسرانه)
فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
فرانسوی آبچرا:) غذاوخوراک اندک باشد که پیش از طعام هابخورند (پیشیاره پیشخوارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسور
تصویر سرسور
زیرک دانا، شکاف دوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردوخ
تصویر سردوخ
خرمای تر نهاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
داور سوم است که طرفین دعوی مشترکا او را تعیین کنند حکم مشترک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردار
تصویر سردار
فرمانده سپاه، سالر، بزرگتر طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشور
تصویر سرشور
نوعی گل که زنان بدان گیسوان خود شویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردور
تصویر دردور
جایی در دریا که آب دور خود بچرخد و فرو برود، گرداب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردار
تصویر سردار
سالار، فرمانده سپاه، کنایه از رئیس و بزرگ دسته یا طایفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
کسی که از طرف دو یا چند تن به داوری انتخاب شود، داور، حکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اردور
تصویر اردور
((اُ دُ))
خوراکی معمولاً اشتهاآور که قبل از غذای اصلی خورده شود، پیش غذا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرداور
تصویر سرداور
((~. وَ))
داور سوم است که طرفین دعوی مشترکاً او را تعیین می کنند، حکم مشترک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سردار
تصویر سردار
((سَ))
فرمانده قشون، سالار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخور
تصویر سرخور
((سَ))
آن که بدقدم است و اطرافیانش زود می میرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردور
تصویر اردور
پیش غذا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردور
تصویر خردور
عاقل، دانا، خردمند، فرزان، خردومند، پیردل، متفکّر، لبیب، فرزانه، حصیف، داناسر، باخرد، راد، متدبّر، اریب، نیکورای، خردپیشه، فروهیده، بخرد، صاحب خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
(دخترانه و پسرانه)
رئیس، پیشو، شادمانی، خوشحالی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرور
تصویر سرور
آقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سردر
تصویر سردر
ایوان که بر بالای در خانه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرور
تصویر سرور
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردر
تصویر سردر
بالای چهارچوب در خانه، بالای در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
رئیس، پیشوا، سرپرست، بزرگ تر طایفه و قبیله
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
((سَ وَ))
پیشوا، رییس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرور
تصویر سرور
((سُ))
شاد شدن، شادمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سردر
تصویر سردر
((~. دَ))
بالای در، آستانه خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرور
تصویر سرور
شادی، شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرور
تصویر سرور
Gladness, Server
دیکشنری فارسی به انگلیسی