عمل سحرکار. جادو و افسون کاری: که این سحرکاری که من میکنم نکردی بسحر بیان عنصری. خاقانی. مطرب بسحرکاری هاروت در سماع خجلت بروی زهرۀ زهرا برافکند. خاقانی. خواب غمزش بسحرکاری خویش بسته خواب هزار عاشق پیش. نظامی. چنان در سحرکاری دست دارد که سحر سامری بازی شمارد. نظامی. چون مرا دولت تو یاری کرد طبع بین تا چه سحرکاری کرد. نظامی
عمل سحرکار. جادو و افسون کاری: که این سحرکاری که من میکنم نکردی بسحر بیان عنصری. خاقانی. مطرب بسحرکاری هاروت در سماع خجلت بروی زهرۀ زهرا برافکند. خاقانی. خواب غمزش بسحرکاری خویش بسته خواب هزار عاشق پیش. نظامی. چنان در سحرکاری دست دارد که سحر سامری بازی شمارد. نظامی. چون مرا دولت تو یاری کرد طبع بین تا چه سحرکاری کرد. نظامی
عمل کارساز، تیاری و تدارک، (ناظم الاطباء)، تهیۀ اسباب: مغنی کجائی به گلبانگ رود بیاد آور آن خسروانی سرود که تا وجد را کارسازی کنم برقص آیم و خرقه بازی کنم، حافظ، ، آمادگی، مهم سازی، ظرافت، صنعت و دستکاری، چابکی، و چالاکی، مکر و مکاری و حیله بازی در کار، ادا و تسلیم، پرداخت، (ناظم الاطباء)
عمل کارساز، تیاری و تدارک، (ناظم الاطباء)، تهیۀ اسباب: مغنی کجائی به گلبانگ رود بیاد آور آن خسروانی سرود که تا وجد را کارسازی کنم برقص آیم و خرقه بازی کنم، حافظ، ، آمادگی، مهم سازی، ظرافت، صنعت و دستکاری، چابکی، و چالاکی، مکر و مکاری و حیله بازی در کار، ادا و تسلیم، پرداخت، (ناظم الاطباء)
منسوب به سحرگاه: آنچه درین حجلۀ خرگاهی است جلوه گری چند سحرگاهی است. نظامی. ایا باد سحرگاهی کزین شب روز میخواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل. سعدی. رجوع به سحرگاه شود
منسوب به سحرگاه: آنچه درین حجلۀ خرگاهی است جلوه گری چند سحرگاهی است. نظامی. ایا باد سحرگاهی کزین شب روز میخواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل. سعدی. رجوع به سحرگاه شود