معنی سپرساز سپرساز آنکه سپرهای اتومبیل را تعمیر می کند، کسی که سپر می سازد، سازندۀ سپر تصویر سپرساز فرهنگ فارسی عمید
سپرساز سپرساز آنکه سپر سازد. آنکه سپر درست کند: هندوانند سپرساز از سیم لیک دارندۀ تیر خزرند. خاقانی. ندانم سپرساز خاقانیا که نادانی اکسیر دانستن است. خاقانی لغت نامه دهخدا
سحرساز سحرساز جادوگر. فسون ساز. (آنندراج). ساحر. جادوگر. (ناظم الاطباء) : برون آمد ز پرده سحرسازی شش اندازی بجای شیشه بازی. نظامی لغت نامه دهخدا
سفرساز سفرساز آهنگ سفرکننده. مسافر: نخواندی که جان چون سفرساز گشت از آن کس که آمد بدو بازگشت. نظامی. ز اول صبح تا به نیمۀ روز من سفرساز و او مسافرسوز. نظامی لغت نامه دهخدا