جدول جو
جدول جو

معنی سپرساز

سپرساز
آنکه سپرهای اتومبیل را تعمیر می کند، کسی که سپر می سازد، سازندۀ سپر
تصویری از سپرساز
تصویر سپرساز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سپرساز

سپرساز

سپرساز
آنکه سپر سازد. آنکه سپر درست کند:
هندوانند سپرساز از سیم
لیک دارندۀ تیر خزرند.
خاقانی.
ندانم سپرساز خاقانیا
که نادانی اکسیر دانستن است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

سپر ساز

سپر ساز
کسی که سپر جنگی سازد، سازنده سپر ماشین و تعمیر کننده آن
سپر ساز
فرهنگ لغت هوشیار

سپرسازی

سپرسازی
شغل و عمل سپرساز، جایی که سپرهای اتومبیل را تعمیر کنند
سپرسازی
فرهنگ فارسی عمید

سپرباز

سپرباز
شجاع. دلیر. جنگجو: جوانی ببدرقه همراه ما شد سپرباز چرخ انداز. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

سحرساز

سحرساز
جادوگر. فسون ساز. (آنندراج). ساحر. جادوگر. (ناظم الاطباء) :
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سفرساز

سفرساز
آهنگ سفرکننده. مسافر:
نخواندی که جان چون سفرساز گشت
از آن کس که آمد بدو بازگشت.
نظامی.
ز اول صبح تا به نیمۀ روز
من سفرساز و او مسافرسوز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سپنسار

سپنسار
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
سپنسار
فرهنگ نامهای ایرانی