ستایشگوی. ثناگوینده. ستایش خوان: چه گر من همیشه ستاگوی باشم ستایم نباشد نکو جز بنامت. رودکی. و ثنا و ستا گوی او در بزم بذل مواهب. (ترجمه تاریخ یمینی ص 474)
ستایشگوی. ثناگوینده. ستایش خوان: چه گر من همیشه ستاگوی باشم ستایم نباشد نکو جز بنامت. رودکی. و ثنا و ستا گوی او در بزم بذل مواهب. (ترجمه تاریخ یمینی ص 474)
قدح بزرگ شراب خوری که پر از شراب می کردند و بر سر سفره می گذاشتند، برای مثال چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم / وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۸)، من می نخورم تا نبود بر دو کفم جام / یا ساتگنی بر سر خوانم ننهی سه (منوچهری - ۹۹)
قدح بزرگ شراب خوری که پر از شراب می کردند و بر سر سفره می گذاشتند، برای مِثال چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم / وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۸)، من می نخورم تا نبود بر دو کفم جام / یا ساتگنی بر سر خوانم ننهی سه (منوچهری - ۹۹)
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش