جدول جو
جدول جو

معنی ستاگوی - جستجوی لغت در جدول جو

ستاگوی
ثناگو، ثناخوان، ستایش کننده
تصویری از ستاگوی
تصویر ستاگوی
فرهنگ فارسی عمید
ستاگوی
(نَ رُ تَ / تِ)
ستایشگوی. ثناگوینده. ستایش خوان:
چه گر من همیشه ستاگوی باشم
ستایم نباشد نکو جز بنامت.
رودکی.
و ثنا و ستا گوی او در بزم بذل مواهب. (ترجمه تاریخ یمینی ص 474)
لغت نامه دهخدا
ستاگوی
ثنا گوینده، ستایشگوی
تصویری از ستاگوی
تصویر ستاگوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قدح بزرگ شراب خوری که پر از شراب می کردند و بر سر سفره می گذاشتند، برای مثال چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم / وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۸)، من می نخورم تا نبود بر دو کفم جام / یا ساتگنی بر سر خوانم ننهی سه (منوچهری - ۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراگون
تصویر سراگون
سرنگون، سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراروی
تصویر سراروی
قیفال، رگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند، رگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاویز
تصویر ستاویز
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاوین، خیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاوین
تصویر ستاوین
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، خیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
عمل ستمگر، ظلم و تعدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجاگوی
تصویر هجاگوی
نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
کیسه ای دراز که زنان گیسوی خود را در آن نهند گیسو پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراگون
تصویر سراگون
سرنگون سرازیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردگوی
تصویر سردگوی
کند طبع بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
عمل ستمگر ظلم تعدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناگوی
تصویر ثناگوی
نیایش گوی سناگوی
فرهنگ لغت هوشیار
رگی است که چون آنرا بگشایند خون از سر و روی انسان کشیده شود قیفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
((سَ))
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراغوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساتگنی
تصویر ساتگنی
((گِ))
ساتگینی. ساتگن، پیاله بزرگ، قدح شراب خواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
ظلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
Tyranny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tyrannie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tiranía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
폭정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tirani
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
तानाशाही
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tirannie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tirania
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tirannia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
暴政
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
tyrania
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
тиранія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
Tyrannei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
тирания
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ستمگری
تصویر ستمگری
עָרוּץ
دیکشنری فارسی به عبری