- ستاگوی
- ثنا گوینده، ستایشگوی
معنی ستاگوی - جستجوی لغت در جدول جو
- ستاگوی
- ثناگو، ثناخوان، ستایش کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیایش گوی سناگوی
عمل ستمگر ظلم تعدی
کند طبع بودن
سرنگون سرازیر
کیسه ای دراز که زنان گیسوی خود را در آن نهند گیسو پوش
رگی است که چون آنرا بگشایند خون از سر و روی انسان کشیده شود قیفال
عمل ستمگر، ظلم و تعدی
سرنگون، سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، خیری
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، خیری
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاوین، خیری
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاوین، خیری
قیفال، رگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند، رگ
نکوهنده
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراغوش
قدح بزرگ شراب خوری که پر از شراب می کردند و بر سر سفره می گذاشتند، برای مثال چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم / وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۸) ، من می نخورم تا نبود بر دو کفم جام / یا ساتگنی بر سر خوانم ننهی سه (منوچهری - ۹۹)
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
Tyranny
тирания
Tyrannei
тиранія
tyrania
tirania
tirannia
tiranía
tyrannie
tirannie
तानाशाही
طغيانٌ
עָרוּץ