جدول جو
جدول جو

معنی سراگوش

سراگوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سراگوش

سراگوش

سراگوش
کیسه ای دراز که زنان گیسوی خود را در آن نهند گیسو پوش
سراگوش
فرهنگ لغت هوشیار

سراگوش

سراگوش
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراغوش
سراگوش
فرهنگ فارسی معین

سراگوش

سراگوش
سرآغوش. سرآغوج. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بمعنی سراغوش. (برهان). سرآغوش و سرآغوج. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سراگون

سراگون
سرنگون، سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
سراگون
فرهنگ فارسی عمید

سراغوش

سراغوش
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراگوش
سراغوش
فرهنگ فارسی معین

سراغوش

سراغوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش، برای مِثال ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید / وز سر موی سرآغوش بزر بگشایید (خاقانی - ۱۶۱)
سراغوش
فرهنگ فارسی عمید

سراگون

سراگون
سرنگون باشد که سرازیر است. (برهان). سرنگون. (رشیدی) (آنندراج) :
سر به فلک برکشید بی خردی
مردمی وسروری سراگون شد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا