- ست
- شش مادینه است و نرینه آن سته، بانوی خرد مند سخن زشت، آک شش
معنی ست - جستجوی لغت در جدول جو
- ست ((س))
- شش، عدد شش
- ست ((سَ تّ))
- سخن زشت، عیب
- ست
- مجموعه، سری، دست، کردن مجموعه ای را به صورت هماهنگ به کار بردن، در ورزش هایی مانند تنیس و بدمینتون یک دور بازی
- ست
- عدد شش، 6
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بخت، اقبال، کرات آسمانی که در شب می درخشند، هر یک از اجسام نورانی آسمآنکه شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پوشاننده، از نامهای خداوند، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
متعصب
لجباز
مبارز
ابستیناسیون
مبارزه، نزاع، منازعه
عمودی
آخرچی
احشام
ظالمانه
ظالم، جبار
مظلوم
ظلم، جور
عظیم
محسوس
محو کردن، حذف
ضخیم
آپولوژیست
حمد، مدح، تمجید
سکو، صفه