جدول جو
جدول جو

معنی ستار

ستار(پسرانه)
پوشاننده، از نامهای خداوند، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
تصویری از ستار
تصویر ستار
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با ستار

ستار

ستار
سِتر، پرده، پوشش
سه تار
سِتارِه، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، کُوکَب، نَجم، جِرم، نَجمِه، اِستارِه، تارا، اَختَر، نَیِّر، کُوکَبِه
ستار
فرهنگ فارسی عمید

ستار

ستار
بسیار پوشاننده
ستار العیوب: پوشاننده عیب ها، صفتی از صفت های خدا
ستار
فرهنگ فارسی معین

ستار

ستار
در زبان کنونی نیز سه تار (آلت موسیقی که دارای سه یا چهار سیم است). رجوع شود به ستاره. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ساز طنبور را هم میگویند. (برهان). نام سازی است و ستاره گویندش و نیز سه تار. (آنندراج) (شرفنامه)
لغت نامه دهخدا

ستار

ستار
یوم الستار، جنگی میان بکر بن وائل و بنی تمیم بوده است و در آن قیس بن عاصم قتاده بن سلمه الحنفی را که فارس بکر بود کشتند، شاعر آنان گوید:
قتلنا قتاده یوم الستار
و زیداً اسرنا لدی معنق.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

ستار

ستار
پشته هااند بالای انصاب حرم بدانجهت که سترده اند میان حرم و میان حل. (منتهی الارب). رجوع به معجم البلدان و المرصع ص 56 شود
لغت نامه دهخدا