جدول جو
جدول جو

معنی سبزوار - جستجوی لغت در جدول جو

سبزوار
(سَ زَ / زِ)
شهرکیست خرد بر راه ری (از خراسان) و قصبۀ روستای بیداست. (حدود العالم). نام شهری است مشهور از اقلیم چهارم بخراسان، الان به تشیع معروف و بمحبت اهل بیت مشعوف و بعداوت شیخین مجبول، چنانکه مولوی گوید:
سبزوار است این جهان بیمدار
ما چو بوبکریم در آن خوار و زار.
در قدیم الایام شهری بزرگ در آن اراضی بوده جربدنام اکنون جز ارکی از آن باقی نمانده و جعفرآباد نام قلعۀ محکم در آنجا ساخته شده بدست خوانین شادلو است. بیک فرسنگ فاصله در زیر دست آن جاده دزی خراب است و آن را دز سپید خوانده اند. چون سهراب عزم ایران کرده به آنجا رسیده، با هجیر مبارزت کردند. (آنندراج). سبزوار در اصل ساسویه آباد بوده است و گفته اند پسران ساسویه یزدجرد بود. (تاریخ بیهقی از سبک شناسی ص 368). در سبزوار مسجد جامعی است که بدست خواجه علی مؤید که آخرین حکمران سربداریه معاصر امیر تیمور بوده است بنا کرده است کتیبه ای پیدا شده که نشان میدهد ماده تاریخ آن 1044 هجری قمریساخته شده است. رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 105 شود.
از اقلیم چهارم است، طولش از جزایرخالدات قطیه و عرض از خط استوا لونه، هوایش معتدل است و بازارهای فراخ و خوب دارد و طاقی از چوب بسته اند که چهار سوی بازار است بغایت محکم و عالی، حاصلش غله و اندکی میوه و انگور باشد و قریب چهل پاره دیه است که از توابع دارد و مردم آنجا شیعۀ اثناعشری اند. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 149).
نام یکی از شهرستانهای استان نهم و حدود آن بشرح زیر است: از خاور بکوه سرخ و ارتفاعات خاوری دهنو سلیمان آباد و سنگرد و شهرستان نیشابور، از باختر بشهرستان بجنورد و شهرستان شاهرود، از جنوب بشهرستان کاشمر، از شمال به شهرستان قوچان و بجنورد.
آب و هوای آن: چون شهرستان سبزوار و بخش های تابعۀ آن در مناطق مختلفه در سه جلگۀ موازی هم قرار داشته ارتفاع هر یک از آنها متفاوت است و یک بخش بطور کلی در کوه میش و قراء چندی از بخش داورزن و حومه جغتای - صفی آباد در قسمت کوهستانی این ناحیه واقع شده است و تاکنون اطلاع صحیحی راجع به آب و هوای کلیۀ مناطق فوق بدست نیامده و اختلاف قطعی فصول چهارگانه بخوبی معلوم نیست. بطور کلی آنچه میتوان استنباط کرد این است که درجۀ حرارت قسمتهای جلگه با کوهستانی تفاوت کلی داشته یعنی در قسمت های جنوب داورزن واطراف کال شور در دهستان آزادوار و خسروشیر هوا گرم و قسمتهای کوهستانی معتدل بسیار مطبوع است. بواسطۀ بارندگی ها و رطوبت هوا درختها و اشجار در اندک مدت رشد و نمو می نمایند. آب رودخانه، چشمه سار و قنوات زیادی دارد به این جهت محصول پنبۀ شهرستان سبزوار در استان خراسان در درجۀ اول است.
ارتفاعات: رشتۀ ارتفاعات که جلگۀ جوین را از جلگۀ سبزوار جدا نموده بطور کلی معروف بکوه جغتای می باشد. این کوه همان دنبالۀ ارتفاعات سلسله جبال البرز که در شمال باختری نیشابور معروف به طغان کوه می باشد بالاخره برشتۀ اصلی نیشابور متصل می شود، این کوه از گدار منیدر تا گدار نوده و طبس در سه رشتۀ مختلف موازی هم قرار گرفته اند و در هر یک از نقاط مختلفه اسامی مخصوصی دارد. مرتفعترین قلل آن اندقان و صدخر و ارتفاع آن 2373 متر است. پس از گدار طبس یک رشته کوه اصلی معروف به کوه طبس و اولر تا سلطان آباد زعفرانیه کشیده شده است. در شمال خاوری زعفرانیه معروف به کوه جسته و در خاور سلطان آباد طغان کوه نامیده میشود. دو رشتۀ دیگر در شمال و جنوب رشتۀ ارتفاعات اصلی جغتای قرار دارند، قسمت شمالی از گدار مندر بطرف خاور امتداد در جنوب باختری جغتای معروف بکوه کره می باشد از گدار برغمد بطرف خاور معروف بکوه اندقان است، در قسمت باختر و شمال کهک و مزینان کوه زواک نامیده میشود. کوه زواک در شمال داورزن به طرف خاور امتداد دارد، در هر محلی به اسامی مخصوصی معروف است.
کوه صد خرو، کوه سفید، کوه سرخ و ساروق، این کوه ها تا گدار بلند باران امتداد دارند. رشتۀ ارتفاعات دیگری که جلگه جاجرم و اسفراین و صفی آباد را از جلگه جوین جدا نموده بطول 146 هزار گز است که 47 هزارگزی شمال خاوری پل ابریشم شروع شده و تپه های کوچک و خاکی آن تا 10هزارگزی شمال خاوری حجت آباد کشیده شده است. مرتفعترین قلل آن در شمال نقاب معروف به کوه مهار است که 1517 متر ارتفاع دارد. این کوه خاکی است و عبور و مروراز آن به سهولت انجام میگیرد. رشتۀ ارتفاعات دیگری که در شمال دهستان بام معروف بکوه شاه جهان می باشد، این کوه بسیار سخت و مرتفع است، دره های عمیق و گدارهای متعددی دارد که صعب العبور است. یک رشته ارتفاع دیگری که در 24 هزارگزی جنوب سبزوار واقع و طول آن شمال جنوبی تقریباً 90 هزار گز عرض آن 40 هزار گز موسوم به کوه میش و معروف است که بیش از 70 رشته چشمه ازآن جاری می باشد و هوای آن بسیار معتدل است. در قلۀاین کوه امامزاده ای معروف به برادر امام رضا است، گنبد آن از آثار باستانی است. رود خانه مهم دائمی در نواحی سبزوار نبوده کلیۀ آنها بهارآبه در مواقع بارندگی سیلی از آنها جاری می شود، فقط رودخانه ای که معروف به کال شور است همواره آب از آن جاری است و بواسطۀ عبور از زمین های نمک زار و گچ و معادن دیگر قابل شرب نبوده بقدری تلخ و شور است که بعضی از اشخاص از آب آن املاح سولفات دوسود جمعآوری می نمایند. در مواقع طغیان بواسطۀ هموار بودن زمین اطراف عرض رودخانه به یکهزار گز می رسد. رود خانه دیگری معروف به شورکال از کوههای نیشابور سرچشمه میگیرد در خاک جوین از شمال آبادیها عبور می کند و پس از طی 144 هزار گز در شمال امیرآباد از خاک جوین خارج و داخل جلگۀ جاجرم میشود. این رودخانه بهارآبه بوده هیچگونه استفادۀ زراعتی نمیدهد. تعداد 11 رشته رود خانه دیگر به اسامی بهاردان، آبرود، داورزن، مهر، صدخرو، بفره، ریوند، طبس، برغمد، شواج، کمیز، از کره کوه و کوه سفید و اندقان سرچشمه می گیرند و آبادیهائی را که در مسیر آنها قرار دارند مشروب می نمایند.
سازمان اداری:شهرستان سبزوار از پنج بخش بنام حومه، داورزن، صفی آباد، جغتای، ششتمد تشکیل میشود و دارای 367 آبادی است که مجموع نفوس آن در حدود 203439 تن است.
محصول: استعداد منطقۀ سبزوار جهت کشت انواع غلات و حبوبات بیش از سایر نقاط مناطق خراسان است مخصوصاً پنبه و زیره بحد کافی کشت میشود بطوری که بحد متوسط در سال 11000 عدل پنبه و 4 هزار تن زیره از این شهر صادر می شود. در سبزوار معادن ذغال سنگ در طبس ودرفک معدن مس، در دهنه سیاه، زنگانلو، برجک زاج، در کوه میش ذغال سنگ، در صفی آباد معدن مس و در محمدآباد بالای صدخرو، سنگ آسیای باغجر، سنگ پازر در جوین، ذغال سنگ در دهنه اجاق، زاج سبز در کیدوز.
راه: راه شوسۀ تهران - مشهد از این شهرستان عبور می کند و راه آهن تهران و مشهد که فعلاً در دست اقدام است از جلگۀ جوین می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
شهر سبزوار، مرکز شهرستان که در 240 هزارگزی مشهد و 820 هزارگزی خاور تهران واقع است و دارای 28151 تن جمعیت است. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول جغرافیایی 57 درجه و 43 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 36 درجه و12 دقیقه است، بنابراین نصف النهار تهران با نصف النهار سبزوار 25 دقیقه اختلاف ساعت دارد. این شهر در دامنۀ کوه اندقان طبس و در شمال این شهر کال شور واقع است. آب مشروبی سه رشته قنات که رشته ای از شمال سبزوار بطول 11 الی 13 هزارگز کشیده شده معروف است بقنات قصبه، قنات عبدالرحمن، قنات حمیدآباد، و دارای چندین آب انبار که در محل حوض آب معروف است، اهالی از آنهااستفاده می نمایند. کار خانه پنبه پاک کنی شرکت جین و کار خانه برق و کار خانه آرد در سبزوار دایر است. دراین شهر یک بیمارستان است که تحت نظر بهداری سبزواراست، بودجۀ آن از سه محل یعنی از وزارت بهداری و مبلغی از بودجۀ کل کشور و شهرداری تأمین میشود. دارای دو دبیرستان پسرانه و دخترانه و 8 دبستان می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به فهرست تاریخ مغول و تاریخ عصر حافظ و مجمل التواریخ گلستانه وفهرست ج 1 و 2 تاریخ جهانگشا و تاریخ سیستان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزبهار
تصویر سبزبهار
(دخترانه)
نام یکی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبزشاخ
تصویر سبزشاخ
شاخۀ سبز، شاخۀ تروتازۀ درخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازواری
تصویر سازواری
سازوار بودن، سازگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزگار
تصویر سبزگار
به رنگ سبز درآورنده، سبز کننده، سبزناک، سبز رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازوار
تصویر سازوار
اهل سازش، موافق
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، اندرخور، باب، خورند، خورا، شایان، ارزانی، صالح، مستحقّ، فرزام، فراخور، محقوق، شایگان، مناسب، بابت
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
مخفف اسفزار. نام بلده ای است قریب بهرات و فراه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). رجوع به حبیب السیر چ تهران ص 196 و 383 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
منسوب به سبزوار از شهرستانهای استان خراسان و بلاد مشهور ایران است. رجوع به سبزوار شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار واقع در 24 هزارگزی شمال باختری خسروآباد و 12 هزارگزی باختر شوسۀ بیجار به همدان. هوای آنجا سرد و دارای 80 تن سکنه است. آب آن جا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنها قالیچه و جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
قصبۀ مرکز بخش و شهرستان جیرفت واقع در 263 هزارگزی جنوب باختری کرمان، سر راه شوسۀ بم به کهنوج. هوای آن گرم و دارای 852 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه هلیل تأمین میشود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و کسب است. ادارات فرمانداری، دارایی، آمارو ثبت احوال، ثبت اسناد، بهداری، ژاندارمری، پست خانه و تلگراف و در حدود 300 باب دکان دارد. سکنۀ آنجادر زمستان بواسطۀ وجود ایلات و هوای معتدل بیشتر و تابستان کمتر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
سازگار، (جهانگیری) (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، سازگر، (مجموعۀ مترادفات)، سازنده، اهل سازش، موافق، مساعد:
ای طبع سازوار چه کردم ترا چه بود
با من همی نسازی و، دائم همی ژکی،
کسائی،
با ملک او وزارت اوسازوار شد
کاقبال با وزارت او سازوار باد،
مسعودسعد (دیوان ص 85)،
زیرا با کین تو هرگز نشد
صورت با روح بهم سازگار،
مسعودسعد (دیوان ص 162)،
این روز هم بمرکز ملک آمدی تو باز
با طبع خوش ز طبع خوش سازوار ملک،
مسعودسعد (دیوان ص 301)،
جان او را دستیار، دل او را دوستدار
طبع ورا سازوار، عقل ورا ترجمان،
مسعودسعد (دیوان ص 413)،
تا با می کهن گل نو سازوار شد
گل پیشوای می شد و می پیشکار گل،
مسعوسعد (دیوان ص 675)،
، موافق مزاج، (شرفنامۀ منیری) (برهان)، ملائم، (منتهی الارب)، ملائم طبع، ملائم مزاج، که باطبع و مزاج کسی میسازد: سازوار طبع اوست، ملائم طبع اوست:
سرسال آمد و سرمست می جود توام
سازوار آید با مردم سرمست فقاع،
سوزنی،
، سزاوار، برازنده، زیبنده، در خور:
جز بر او سازوار نیست مدیح
جز بدو آبدار نیست ثنا،
فرخی،
چنانکه آن آتش پلیته و روغن را بسوزاند و نور گرداند اما آن نور سازوار باشد، (معارف بهاء ولد ج 1 ص 8)، متناسب و موزون، رجوع به سازواری و ساختن و ساز شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
کسی که از او کارهای خوب سر زند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سبزکار. برنگ سبز. سبزناک:
زمرد بود گر چنین سبزگار
خزان طلا را کند نوبهار.
ملا (از آنندراج).
قبای معلم سبزگار دوخت بخیاطو مقراض محتاج نگشت، جوهر آب را به وساطت حرارت بجرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2) ، آنکه دارای عمل خوب است. (اشتینگاس). کسی که کردار و اعمالش نیک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سبزوار. نام شهر معروفی به خراسان و اسم صحیح تر آن سابزوار است. ولی مردم اختصاراً آن را سبزوارگویند. (معجم البلدان ج اول: بیهق) (لسترنج، ترجمه عرفان ص 417). رجوع به سبزوار در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
حاج ملا هادی بن حاج مهدی. عالمی است عامل و حکیمی است کامل از اعاظم فلاسفه و حکمای اسلامی اواخر قرن سیزدهم هجری که صدر متألهین اسلام و قدوۀ متبحرین در حکمت و کلام و در احاطۀ حقایق حکمت بی نظیر و در استکشاف اسرار و دقایق فلسفه بی عدیل بود. اگر افلاطون عصرش بخوانیم روا و اگر ارسطوی دهرش بگوییم بجا است. و در عهد ناصرالدین شاه قاجار چنان بود که ملاصدرا درزمان شاه عباس کبیر. و در فنون شعری نیز بسیار ماهربود و خود را متخلص به اسرار می کرد و گاهی در اصطلاح اهل فضل حاجی یا حاجی سبزواری تعبیر می کنند. و خلاصۀ اواخر زندگانی آن فیلسوف ربانی موافق آنچه از خط خودش نقل شده آنکه در حدود هفت و هشت سالگی شروع به نحو و صرف کرده و در حدود ده سالگی با پدرش بمکه رفته و هنگام مراجعت، پدرش در شیراز وفات یافته، پس عمه زاده اش حاج ملا حسین سبزواری که سالها مقیم مشهد مقدس بوده در انزوا و تقلیل غذا و اجتناب از محرمات و مکروهات و مواظبت بر فرایض و نوافل مراقبت تمام داشته اورا بدان ارض مقدس برده و در تمامی اخلاق فاضله مساهم و مشارک او بود و او نیز اصول و فقه و عربی و علوم نقلیه را از حاج ملا حسین مذکور فراگرفته تا ده سال دیگر بدین منوال میگذراند و بحظوظ وافرۀ علمی و اخلاقی نایل آمده پس بمرام تحصیل معقول و حکمت به اصفهان رفت و هشت سال دیگر در حوزۀ قدیمی ملا اسماعیل اصفهانی و ملا علی نوری بتحصیل فلسفه پرداخت و اساس حکمت اشراق را استوار داشت. پس پنج سال دیگر در خراسان به تدریس فقه و اصول و حکمت پرداخت سپس بزیارت بیت الحرام مشرف شد و بعد از مراجعت در سبزوار مشغول تدریس حکمت بود. حاجی سبزواری علاوه بر دیگر مراتب عالی و علمی و اخلاق فاضلۀ انسانی طبع روان و وقادی نیز داشته و اشعار نغز و طرفه برشتۀ نظم درآورده. او راست:
شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
منظرروی تو زیب نظری نیست که نیست
ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان
سگ کویت همه شب تا سحری نیست که نیست
نه همین از غم او سینۀ ما صدچاک است
داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست
موسئی نیست که دعوی ّ اناالحق شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست
چشم ما دیدۀ خفاش بود ورنه ترا
پرتو حسن بدیوار و دری نیست که نیست.
تألیفات سبزواری: 1- اسرار الحکم بپارسی. 2- اصول الدین. 3- اسرار العباده در فقه. 4- الجبر و الاختیار. 5- حاشیه بر اسفار ملاصدرا. 6- حاشیه بر زبدهالاصول شیخ بهایی. 7- حاشیۀ شرح سیوطی بر الفیۀ ابن مالک. 8- حاشیۀ شواهد الربوبیۀ ملاصدرا که در حواشی خود آن کتاب چاپ شده. 9- حاشیۀ مبداء و معاد ملاصدرا که در حواشی خود آن کتاب بچاپ رسیده. 10- حاشیۀ مثنوی ملای رومی که در تهران چاپ شده. 11- حاشیۀ مفتاح (مفاتیح) الغیب که در حاشیۀ خود مفاتیح چاپ شده است. 12- دیوان شعر فارسی که در تهران چاپ شده. 13- شرح اسماء الحسنی که به دعای جوشن کبیر معروف است. 14- شرح دعای صباح حضرت امیرالمؤمنین (ع). 15- شرح غرر الفرائد. 16- شرح اللاّلی المنتظمه. 17- غرر الفرائد که منظومه ای است در حکمت و با لاّلی منتظمه در یک جا چاپ شده و بمنظومۀ سبزواری معروف است. 18- محاکمات در رد شیخیه. 19- مقیاس در فقه. 20- نیراس در فقه. 21- هدایه المسترشدین. وفات او در دهۀ آخر ذیحجه از سال 1289 یا 1290 هجری قمری در سبزوار واقع شد ’لفظ حکیم’ مدت عمرش و جملۀ ’حکیم غریب’ماده تاریخش می باشد، یکی از شاگردانش معروف به روغنی گفته:
اسرار چو از جهان بدر شد
از فرش بعرش ناله سر شد
تاریخ وفاتش ار بپرسند
گویم ’که نمرد زنده تر شد’.
(از ریحانه الادب ج 2 صص 155- 159).
و نیز رجوع به هادی (حاج ملا...) شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان جیرفت. مشخصات آن بشرح زیر است:
حدود: از شمال بکوهستان جبال بارز، از خاور به جلگۀ رودبار، از جنوب به کوهستان کلمرد، باختر به ارتفاعات سرگز و اسفندقه.
رودخانه های آن عبارتند از: رود خانه هلیل که ازکوههای لاله زار و گوغر، رابر، بهرآسمان سرچشمه گرفته از بخش بافت به ساردوئیه عبور نموده در شمال باختر وارد جلگۀ جیرفت می شود. رود خانه شور که از قلل کوههای جبال بارز، فاشکوه، گور، سرچشمه گرفته و در شمال خاوری سبزواران وارد جلگۀ جیرفت شده و در 3 هزارگزی خاور سبزواران به رود خانه هلیل ملحق و پس از مشروب نمودن قراء دو طرف رودخانه در جنوب خاوری جیرفت وارد رود خانه رودبار شده و انتهای آن جازموریان است. این رودخانه در ایام قدیم در ارتفاعات باختری سبزواران سدی داشته که تمام سال آب جیرفت را تأمین می نموده، آن سد خراب شده است. فعلاً آب رودخانه در زمستان بقدری زیاد است که عبور مشکل است و در تابستان از سبزواران به پایین بدون آب و حتی برای خوردن آب از چاه استفاده مینمایند. چنانچه سد نامبرده بسته شود در جلگۀ جیرفت و رودبار که از رسوبات رودخانه تشکیل شده و حاصلخیز است محصولات گرمسیری بسیار زیادی می توان به دست آورد. این بخش از یک دهستان که 202 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل شده و جمعیت آن 18970 تن است. مرکزبخش قصبۀ سبزواران و قراء مهم آن دوساری، عنبرآبادو گنج آباد است. راههای بخش: راه بم - کرمان به سبزواران شوسه، راههای سبزواران به کهنوج، گلاشکرد، اسفندقه، بافت، عنبرآباد، گاوکان فرعی است و بقیۀ راههای بخش مالرو و پیاده رو است.
محصولات بخش: غلات، خرما، برنج، حبوب، لبنیات. صادرات آنجا برنج و غلات است.
شغل مردم آنجا زراعت و مکاری است. خرابه های شهر قدیم جیرفت در دو هزارگزی باختر سبزواران واقع شده که در خرابه های آن دانه های قیمتی و قطعات طلا یافت میشود. این شهر مخروبه در زمان مغول آباد بود و بعداً بواسطۀ زلزله و خرابی سد ویران گردیده که شرح آن در نزهه القلوب و معجم البلدان داده شده است. زمستان این بخش برای نگاهداری حشم بسیار خوب و قابل ملاحظه است و ایلات مشروحۀ زیر از آن استفاده میکنند: طایفۀ ساردویی در کوهستان باختری سبزواران، طایفۀ بهرآسمان ساردویی در دامنۀ کوهستان جنب سبزواران، طایفۀ جبال بارزامجزی در دامنۀ کوههای شمالی و اول جلگه سبزواران. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبزه وار
تصویر سبزه وار
چمنزار، علفزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوکوار
تصویر سوکوار
مصیبت زده ماتم دار، اندوهگین غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگوار
تصویر سوگوار
ماتمزده، عزادار مصیبت زده، ماتم زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزاوار
تصویر سزاوار
شایسته، قابل، خلیق، درخور
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره بیدها که در نیمکره شمالی گونه های مختلفش فراوان میروید. درختی است دو پایه و گلهایش کاملا برهنه و بدون جام و کاسه و پرچمها یا مادگی فقط برکگ کوچکی در بغل دمگل خود دارند گل نر این گیاه دارای پرچمهای زیاد و گل ماده دارای دو برچه است و دانه هایش کرکهای ریزی دارد جوانه های سپیدار آلوده با ماده صمغی چسبنده است. بلندی آن بالغ بر 20 متر میشود و محیط دایره اش تا 3 متر میرسد. پشت پهنک برگ سپیدار سفید رنگ است و چون تنه اش مستیما رشد میکند از آن برای ساختن تیر و ستون چوبی استفاده میکنند حور حورازرق غرب ابودقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکبار
تصویر سبکبار
سبک وزن، فارغ بال، خوشحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکسار
تصویر سبکسار
خوار و بیقرار و بی تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزچهر
تصویر سبزچهر
گندمگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازواری
تصویر سازواری
سازگاری الفت موافقت، موافقت با مزاج ملایمت طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازکار
تصویر سازکار
هم آهنگ هم آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
اجابت کننده، سازنده، موافق، سازش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبسوار
تصویر آبسوار
حباب سوار آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازوار
تصویر سازوار
اهل سازش، سازنده، مساعد و موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبخوار
تصویر آبخوار
آشامنده آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزاوار
تصویر سزاوار
مستحق، لایق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازگار
تصویر سازگار
منطبق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازواره
تصویر سازواره
آنابولیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازوکار
تصویر سازوکار
مکانیزم
فرهنگ واژه فارسی سره
موافق، سازگار، شایسته، درخور، سزاوار، مناسب
فرهنگ واژه مترادف متضاد