جدول جو
جدول جو

معنی سبزگار

سبزگار
(سَ)
سبزکار. برنگ سبز. سبزناک:
زمرد بود گر چنین سبزگار
خزان طلا را کند نوبهار.
ملا (از آنندراج).
قبای معلم سبزگار دوخت بخیاطو مقراض محتاج نگشت، جوهر آب را به وساطت حرارت بجرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2) ، آنکه دارای عمل خوب است. (اشتینگاس). کسی که کردار و اعمالش نیک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا