ساخته. (شرفنامۀ منیری). ساخته و آراسته. (غیاث). چیزی آراسته و بانظام. (جهانگیری) (ناظم الاطباء). ساخته و آماده. (آنندراج). آراسته و منظم. (سروری) (شعوری). چیزی ساخته و آراسته و بانظام باشد اعم از توشه و زاد و راحله و ساختگی و آنچه در سفر بکار است. (برهان). مرتب و منظم. (ناظم الاطباء). بسامان: یکی سعید و یکی شقی یکی سازمند و یکی ناساز. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 174 س 13). سازمند از تو گشت کار همه ای همه وآفریدگار همه. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 2). به فصلی چنین فرخ و سازمند به بستان شدم زیر سرو بلند. نظامی. ، سازگار. (غیاث از شرح اسکندرنامۀ خان آرزو) (آنندراج) ، لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). رجوع به ساز و ساخته شود
ساخته. (شرفنامۀ منیری). ساخته و آراسته. (غیاث). چیزی آراسته و بانظام. (جهانگیری) (ناظم الاطباء). ساخته و آماده. (آنندراج). آراسته و منظم. (سروری) (شعوری). چیزی ساخته و آراسته و بانظام باشد اعم از توشه و زاد و راحله و ساختگی و آنچه در سفر بکار است. (برهان). مرتب و منظم. (ناظم الاطباء). بسامان: یکی سعید و یکی شقی یکی سازمند و یکی ناساز. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 174 س 13). سازمند از تو گشت کار همه ای همه وآفریدگار همه. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 2). به فصلی چنین فرخ و سازمند به بستان شدم زیر سرو بلند. نظامی. ، سازگار. (غیاث از شرح اسکندرنامۀ خان آرزو) (آنندراج) ، لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). رجوع به ساز و ساخته شود
عیالمند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). عیالمند و خداوند اهل و عیال و فرزند. (ناظم الاطباء) : ضعیفم یالمندم تنگدستم چه خوانم داستان رامی و ویس. سوزنی (از فرهنگ جهانگیری). بودم حکیم سوزنی از چند سال باز تا یالمند گشتم، گشتم تحکمی. سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)
عیالمند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). عیالمند و خداوند اهل و عیال و فرزند. (ناظم الاطباء) : ضعیفم یالمندم تنگدستم چه خوانم داستان رامی و ویس. سوزنی (از فرهنگ جهانگیری). بودم حکیم سوزنی از چند سال باز تا یالمند گشتم، گشتم تحکمی. سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)