معنی سالمند
سالمند
(مَ)
کلانسال. مسن. بزاد برآمده. بزرگ سال
لغت نامه دهخدا
⚡ جستجوی واژه " سالمند " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...