- ساقط
- سرنگون، واژگون
معنی ساقط - جستجوی لغت در جدول جو
- ساقط
- افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
- ساقط ((قِ))
- فرودافتاده، فرومایه، ناکس
- ساقط
- افتاده، فرودآمده، از بالا به پایین افتاده، فرومایه، ناکس، لئیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرومایه و کم عقل
افتادن
پی در پی افکندن
مسقط ها، افکنده شده ها، جمع واژۀ مسقط
پی در پی افتادن، از پی هم افتادن، خود را بر چیزی افکندن
جمع مسقط، افتگاهان، جمع مسقط، افتگاهان زادگاهان جمع مسقط و مسقط
پست تر، فروتر، فرومایه تر
آب دهنده، آنکه سیراب کند
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
روشنگر
نزدیک دور نزدیک، دور (اضداد)
خشمناک دارای سخط خشمناک خشمگین
شیر ترش شیر ترشیده، آب جوشیده
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
جمع ساقطه، فرو ریختگان افتاده ها
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، غراشیده، غضبان، غضوب
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد
کسی که آب یا شراب به دیگری می دهد، آب دهنده، آنکه در مجلس باده گساری باده در ساغر بریزد و به دست باده نوشان بدهد، در تصوف مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،برای مثال گر تشنۀ فیض حق به صدقی حافظ / سرچشمۀ آن ز ساقی کوثر پرس (حافظ - ۱۱۰۲)
ساقی کوثر: از القاب علی ابن ابی طالب،
خوشه چین، بنده آزاد شده
بنده آزاد، آزاد کرده
کسی که آب یا شراب به دیگران دهد
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو می کند و حامل شاخه ها و برگ ها و گل ها است، مقابل مقدمه و جلودار، موکب، دنبالۀ لشکر
بنیم
از زانو به پائین انسان و حیوان