جدول جو
جدول جو

معنی سقاط

سقاط
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد
تصویری از سقاط
تصویر سقاط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سقاط

سقاط

سقاط
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
فرهنگ لغت هوشیار

سقاط

سقاط
آنچه بردارند از خرما و جز آن و از جایی بجای دیگر برند، غورۀ خرمای از درخت افتاده، بال مرغ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، خطا در نبشتن و در سخن و در حساب. (منتهی الارب) (آنندراج) ، لغزش و خطا. (اقرب الموارد) ، لغزش در فعل و یا قول. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) :
سقاطهای تو آن است و شعر من این است
به تو چه مانم ویحک به من چه میمانی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

سقاط

سقاط
آنچه برافتداز چیزی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سقاط

سقاط
بسیار سقوطکننده، کسی که متاعهای افتاده را فروشد. (اقرب الموارد). نبهره فروش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شمشیری که در پس ضریبه افتد یعنی مقطوع را بریده یا پس مقطوع رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا