- سادگی
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
معنی سادگی - جستجوی لغت در جدول جو
- سادگی (دَ / دِ)
ساده بودن. عاری بودن از نقش و نگار. بی نقشی، بی آرایشی.بی زیوری. بی زینتی، آسانی. مقابل دشواری، خلوص. بی آمیغی. بساطت، همواری. صافی، همواری سخت. لغزانی. لغزندگی: بعد از آن برفتیم و بدان زمین (که مانند نقره بود) رسیدیم و بدشواری بر آن نمی شایست رفتن از سادگی که بود، جمله سیم خالص بود. (مجمل التواریخ والقصص)، بی حیلگی. سلیم دلی. بی مکری. صاف و سادگی. خوش قلبی. خوش جنسی. خوش فطرتی. خوش طینتی. پاک ضمیری. پاک درونی. پاکیزه درونی. صافی ضمیری. مقابل عیاری، ساده لوحی. گول خوری. خوش باوری. زودباوری. چلمنی. په پگی. پخمگی. ابلهی. احمقی
- سادگی
ساده بودن، عاری بودن از نقش و نگار
- سادگی ((دَ یا دِ))
بدون نقش و نگار، خالص و بی غش، ساده لوحی 4- همواری، صافی، آسانی، سهولت، بدون زینت و زیور
- سادگی
بی آلایشی، بی نقشی، بیرنگی، بی غل وغشی، پاکی، زودباوری، ساده لوحی، پخمگی
متضاد: رندی، ساده دلی، بی ریایی، بساطت، آسانی، سهولت
متضاد: رندی، ساده دلی، بی ریایی، بساطت، آسانی، سهولت
- سادگی
بساطةً
- سادگی
Artlessness, Blandness, Naive, Plainness, Simplicity
- سادگی
simplicité, naïf, ordinaire
- سادگی
ingenuidade, simplicidade, ingênuo, ordinariedade
- سادگی
سادگی , سادہ , سادگی , سادگی , معمولی پن
- سادگی
простота , наивный , заурядность
- سادگی
Natürlichkeit, Einfachheit, naiv, Schlichtheit, Gewöhnlichkeit
- سادگی
простота , наївний , звичайність
- سادگی
prostota, naiwny, zwyczajność
- سادگی
سادگی
- سادگی
সরলতা , সরলতা , নিষ্পাপ , সরলতা , সাধারণত্ব
- سادگی
semplicità, ingenuo, ordinarietà
- سادگی
ความเรียบง่าย , ความเรียบง่าย , ไร้เดียงสา , ความเรียบง่าย , ความธรรมดา
- سادگی
unyofu, urahisi, mwepesi, hali ya kawaida
- سادگی
doğallık, sadelik, saf, sıradanlık
- سادگی
素朴さ , 単純さ , 無邪気な , 簡素さ , シンプルさ , 平凡さ
- سادگی
天真 , 单调 , 天真的 , 朴素 , 简单 , 平凡
- سادگی
소박함 , 단순함 , 순수한 , 평범함
- سادگی
kesederhanaan, naif, kebiasaan
- سادگی
सरलता , सादगी , भोला , सादगी , साधारणता
- سادگی
eenvoud, eenvoudigheid, naïef, gewoonheid
- سادگی
ingenuidad, sencillez, ingenuo, simplicidad, ordinariedad
- سادگی
פשטות , פשטות , תָּם , פַּשׁטוּת , פַּשְׁטוּת , פַּשְׁטוּת
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقابل نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
مخفف بادگیر است، رجوع به بادگیر شود
