جدول جو
جدول جو

معنی مادگی

مادگی((دِ))
جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده
تصویری از مادگی
تصویر مادگی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مادگی

مادگی

مادگی
مقابلِ نری، ماده بودن، در علم زیست شناسی اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک هاست، سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می گیرد، جادگمه
مادگی
فرهنگ فارسی عمید

مادگی

مادگی
مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد
مادگی
فرهنگ لغت هوشیار

مادگی

مادگی
ماده بودن، تانیث بودن، مونث بودن
متضاد: نرینگی، اندام ماده گل وگیاه، عضوتولیدمثل گل وگیاه، جادکمه، جاتکمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

سادگی

سادگی
ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن، کنایه از ساده دلی
سادگی
فرهنگ فارسی عمید