خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صهروج
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صَهروج
ساروج. (جهانگیری). و آن چیزی باشد که آهک داخل آن سازند و کارفرمایند. (برهان)... که در حوض و حمام کار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج). سارو. چارو. ساروج. صاروج، روح حیوانی (؟). (از شعوری ج 2 ورق 70)
ساروج. (جهانگیری). و آن چیزی باشد که آهک داخل آن سازند و کارفرمایند. (برهان)... که در حوض و حمام کار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج). سارو. چارو. ساروج. صاروج، روح حیوانی (؟). (از شعوری ج 2 ورق 70)
استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا ناخن به دندان ماندن: کنایه از انگشت به دهان ماندن، از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن، برای مثال بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن به دندان (نزاری - لغت نامه - ناخن به دندان ماندن) ناخن زدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی ناخن کشیدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی، ناخن زدن
استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا ناخن به دندان ماندن: کنایه از انگشت به دهان ماندن، از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن، برای مِثال بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن به دندان (نزاری - لغت نامه - ناخن به دندان ماندن) ناخن زدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی ناخن کشیدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی، ناخن زدن
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن