جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ساخر

ساخر

ساخر
ناحیه یا شهر کوچکی در مشرق سیستان و در ناحیۀ غور و هرات بوده، در حبیب السیر نام ساخر و تولک با زمین داور و فراه آمده است، رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران جزء چهارم از ج 2 ص 114 و جزء دوم از ج 3 ص 261 و جزء سوم از ج 3 ص 277 و 294و 384 و 298 و جزء چهارم از ج 3 ص 308 و چ کتابفروشی خیام ج 2 ص 604 و ج 3 ص 360 و ج 4 ص 74 و 171 و 237 و 302 و 314 و 315 و 367 و 591 شود، ضبط کلمه مشکوک است
لغت نامه دهخدا

ساخر

ساخر
فسوس کننده. (آنندراج). مسخره کننده. مستهزی ٔ. (تفسیر ابوالفتوح چ 2 ج 8 ص 381 و 388). استهزاکننده. خنده ستانی کننده... تمسخر کننده. ریشخند کننده
لغت نامه دهخدا

پاخر

پاخر
گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها که بادوام است. ریشه اش ستبرو گوشتدار و مایل بقهوه یی و بضخامت یک انگشت است. این گیاه در نواحی سرد و معتدل میروید. برگهایش بوسیله دمبرگ نسبه طویلی مستقیما از ریشه جدا میشوند. پهنگ برگهایش قلبی شکل و نسبه وسیع است. گلهایش در انتهای ساقه های فلس داری قرار دارند که نهنج آنها تا حدی وسیع (شبیه گل داودی) است. معمولا پس از پیدایش گل انتهای ساقه های گل دار بطرف زمین خم میشود. گلهای این گیاه قبل از شکفته شدن برای مصرف دارویی بوسیله زارعان جمع آوری میشود و برای رفع سرفه و رفع نزله مصرف میگردد و بیشتر خلط آور است. این گیاه در اغلب صحاری و کوهستانهای ایران میروید و من جمله در شمیران فراوان دیده میشود سعال حشیشه السعال دوسه الحمار
فرهنگ لغت هوشیار