جدول جو
جدول جو

معنی زودسوز - جستجوی لغت در جدول جو

زودسوز(شُ تَ/ تِ)
مقابل دیرسوز در چوب و هیمه: چوب کاج زودسوز است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عودسوز
تصویر عودسوز
مجمر، بوی سوز، ظرفی که در آن عود می سوزانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودسوزی
تصویر خودسوزی
خودکشی با آتش
فرهنگ فارسی عمید
نوعی لامپا که فتیلۀ آن دور لولۀ استوانه ای شکل قرار دارد و شعلۀ آن گرد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودسوز
تصویر خودسوز
ویژگی آنچه بدون آتش روشن می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رودساز
تصویر رودساز
نوازندۀ رود، ساززن، رودزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودساز
تصویر خودساز
آنکه صورت یا سیرت خود را آراسته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رندسوز
تصویر رندسوز
آنکه با رندان سر ناسازگاری و دشمنی دارد، برای مثال نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس / بسا سرا که در این کارخانه خاک سبوست (حافظ - ۱۳۰)، کنایه از آنکه یا آنچه رند را اندوهگین می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودخیز
تصویر زودخیز
آنکه زود از جا برخیزد، کسی که صبح زود از خواب بیدار شود
فرهنگ فارسی عمید
عودسوزنده، کسی که عود میسوزاند، آنکه عود بر آتش مینهد تا بسوزد و بوی خوش دهد:
نشستند خوبان بربطنواز
یکی عودسوز و یکی عودساز،
فردوسی،
صندل و عود هر سویی برپای
باد ازو عودسوز و صندل سای،
نظامی،
در طبق مجمر مجلس فروز
عود شکرساز و شکر عودسوز،
نظامی،
،
ظرفی که در آن عود میسوزانند، (از آنندراج)، مجمر، (دهار) (غیاث اللغات) (از منتهی الارب)، مجمره، (از منتهی الارب)، مجمری که در آن بوی خوش میسوزانند، (ناظم الاطباء)، بوی سوز، عطرسوز، مدخنه:
پیشت از جان عود وز دل عودسوزی کرده بود
هم ز سوز سینه عطر عودسوزان تازه کرد،
خاقانی،
یاسمن تازه داشت مجمرۀ عودسوز
غنچه که آن دید ساخت گنبدۀ مشکبار،
خاقانی،
من آن عودسوزم که در بزم شاه
ندارم جز این یک وثیقت نگاه،
نظامی،
فرستاد تخمی به دست رهی
که باید که بر عودسوزش نهی،
سعدی،
گدایان بیجامه شب کرده روز
معطرکنان جامه بر عودسوز،
سعدی،
گمان برند که در عودسوز سینۀ من
نبود آتش معنی که بو نمی آید،
سعدی،
به بزمی که شاهست مجلس فروز
فلک از ثوابت نهد عودسوز،
کلیم (از آنندراج)،
چه سازد به بخت سیه عودسوز
که در چنگ او نیست زینگونه سوز،
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رودساز
تصویر رودساز
سازنده مطرب رامشگر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که زود پزد مقابل دیر پز:) این نخود زود پز است . (یا دیگ زود پز دیگی که خوراک را در زمانی کوتاه بپزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عود سوز
تصویر عود سوز
داربو سوز مجمری که در آن عود می سوزانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودخیز
تصویر زودخیز
کنایه از خدمتگزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردسوز
تصویر گردسوز
((گِ))
نوعی چراغ نفتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زادروز
تصویر زادروز
روز به دنیا آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رودساز
تصویر رودساز
نوازنده، رامشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عودسوز
تصویر عودسوز
ظرفی که در آن عود می سوزانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زادروز
تصویر زادروز
روز تولد، میلاد، ولادت، تولد
فرهنگ واژه فارسی سره
سپندسوز، مجمر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن عود سوز به خواب، دلیل غلام یا کنیزک بود. اگر بیند عودسوز داشت، دلیل که غلام یا کنیزک به دست آورد. اگر بیند عودسوز را بکشت، دلیل که غلام یا کنیزک بمیرد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
Quicktempered
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
colérique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
de temperamento rápido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
pemarah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
चिड़चिड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
snel boos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
wybuchowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
irascibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
de temperamento rápido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
脾气急躁的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
запальчивий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
hitzköpfig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
вспыльчивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودجوش
تصویر زودجوش
급한 성질의
دیکشنری فارسی به کره ای