معنی زادروز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با زادروز
بادروز
- بادروز
- بادروزه، روزگذار از طعام:
کسی را نبد بادروز نبرد
همی اسب جنگی بکشت و بخورد،
فردوسی،
رجوع به بادروزه، و شعوری ج 1 ورق 164 شود، شراب لعلی، (برهان) (ناظم الاطباء)، سرخ باد، (شرفنامۀ منیری)، شراب سرخ، (فرهنگ سروری)، صفرا، (برهان) (ناظم الاطباء)، سرخ باده و صفرا که بهندش پت گویند، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا
شادروز
- شادروز
- نیکروز، خوشبخت، کسی که روزش شاد است:
یکی نامجوی و دگر شادروز
مرا بخت بر گنبد افشاند گوز،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
آزادفروز
- آزادفروز
- رهایی بخش، باعث آزادی، آنکه آزادی می آورد، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی