کنایه از فرمانبردار و خدمتکار باشد، (برهان)، خادم فرمانبردار چست و چالاک، (آنندراج) (از انجمن آرا)، فرمانبردار و مطیع، (فرهنگ رشیدی)، چالاک، (غیاث)، فرمانبردار، خدمتکار، (فرهنگ فارسی معین)، فرمانبردار و مطیع و خدمتکار، (ناظم الاطباء)، به شتاب حرکت کننده، زودخیزنده، چست: دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین خوش عنان و کش خرام و پاکزاد ونیکخوی، منوچهری، زودخیز است و خوش گریز حشر زودزای است و زودمیر شرر، سنائی، وشاقان موکب رو زودخیز به دیدار تازه به رفتار تیز، نظامی، بفرمودتا خازن زودخیز کند پیل بالا بر او گنج ریز، نظامی
سیل، (آنندراج) (غیاث اللغات) : ز باران دشتها را رودخیز است ز سرما دام و دد را زو گریز است، (ویس و رامین)، ، موج، (آنندراج) (غیاث اللغات)، - نالۀ رودخیز، ناله ای که بسیار حزین و غم انگیز باشد و از شنیدن آن سیل اشک از دیدگان جاری شود: به زیر و بم نالۀ رودخیز گهی نرم زد زخمه و گاه تیز، نظامی
ده کوچکی است از دهستان اندوهجرد بخش شهداد از شهرستان کرمان واقع در30هزارگزی جنوب شهداد و در سر راه فرعی گوک به شهداد، دارای 5 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)