جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زودخیز

زودخیز

زودخیز
آنکه زود از جا برخیزد، کسی که صبح زود از خواب بیدار شود
زودخیز
فرهنگ فارسی عمید

زودخیز

زودخیز
کنایه از فرمانبردار و خدمتکار باشد، (برهان)، خادم فرمانبردار چست و چالاک، (آنندراج) (از انجمن آرا)، فرمانبردار و مطیع، (فرهنگ رشیدی)، چالاک، (غیاث)، فرمانبردار، خدمتکار، (فرهنگ فارسی معین)، فرمانبردار و مطیع و خدمتکار، (ناظم الاطباء)، به شتاب حرکت کننده، زودخیزنده، چست:
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد ونیکخوی،
منوچهری،
زودخیز است و خوش گریز حشر
زودزای است و زودمیر شرر،
سنائی،
وشاقان موکب رو زودخیز
به دیدار تازه به رفتار تیز،
نظامی،
بفرمودتا خازن زودخیز
کند پیل بالا بر او گنج ریز،
نظامی
لغت نامه دهخدا

زودبیز

زودبیز
شتابزده و عجول:
زودبیز و تند و زودآزار باشد هر شهی
خواجه باری زودبیز و تند و زودآزار نیست،
فرخی
لغت نامه دهخدا

رودخیز

رودخیز
سیل، (آنندراج) (غیاث اللغات) :
ز باران دشتها را رودخیز است
ز سرما دام و دد را زو گریز است،
(ویس و رامین)،
، موج، (آنندراج) (غیاث اللغات)،
- نالۀ رودخیز، ناله ای که بسیار حزین و غم انگیز باشد و از شنیدن آن سیل اشک از دیدگان جاری شود:
به زیر و بم نالۀ رودخیز
گهی نرم زد زخمه و گاه تیز،
نظامی
لغت نامه دهخدا

رودخیز

رودخیز
ده کوچکی است از دهستان اندوهجرد بخش شهداد از شهرستان کرمان واقع در30هزارگزی جنوب شهداد و در سر راه فرعی گوک به شهداد، دارای 5 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

زود پز

زود پز
آنچه که زود پزد مقابل دیر پز:) این نخود زود پز است . (یا دیگ زود پز دیگی که خوراک را در زمانی کوتاه بپزد
فرهنگ لغت هوشیار